بهنام خداوندی که در این نزدیکیست!
نام دلنوشته: حسرت واژهها
نام نویسنده: ستاره لطفی
ویراستار: فاطمه اسدی
تگ: منتخب
مقدمه:
تا دهان میگشایم،
خواه یا ناخواه سطری از غمهای خاک خورده و بیرحم دلم میخوانم!
واژه به واژهی سخنهایم،
بوی حسرت و تیمار گرفتهاند… .
از دل بیچارهای که ناز و نای آواز ندارد،
انتظار شادی و خوشحالی نیست… .
این دلِ سوخته و له شده،
قافیهها را باخته و فقط سطری از نبودنهای ستمگرانهاش را کنار هم ردیف میکند و نمیداند برق حسرتِ گفتههایش تا فرسنگها نمایان است… !
من به تو نگفتم!
نگفتم که اینچنین زندگیام از ریشه و بن وارونه شد…!
اگر میگفتم تو نباشی
قلمها میمیرند و خونِ جمع شده در دلم بیشتر از رگهایم میشود،
هرگز نمیرفتی و گریزانم نمیکردی!
میماندی و با بودن الکیات،
لبهایم را وادار به لبخند میکردی.
تقصیر من است که آرامش را از خود سلب کردهام،
اگر در خاک احساس قدم برمیداشتم و با چنگ و دندان نگهت میداشتم،
هیچوقت به جای واژه از لبهای سردم حسرت نمیریخت!
خود کرده را تدبیری نیست!
حال مینشینم در کنج عزلت،
با نگاهی مات… .
دهان وا میکنم و سطری از غم میخوانم… .
***
نسخه کامل مجموعه دلنوشته رو میتونید از فایل پی دی اف زیر دانلود کنید
باتشکر از شما
با تشکر از شما