سر آمد حوصله اند
سایه هایی که روزهای قرار را
بی صدا
بی رنگ
می گردند حوالی ( راهی )
آنقدر دور
که بهم ریخته
گم میشود ( ر ) و ( آه ) می ماند
گنجشگها به هیاهو می افتند
جیک
جیک
باز هم جیک سایه هایی که
می روند
تا خاطره هایشان را ببازند
در نمی آید
سکوت هم صدا دارد
می دانستی؟
پدر صلواتی
صدایش هم مهیب تر است
میترکد
رویاست که
ت ک ه
ت ک ه
می پراکند
اصلا سکوت و هیاهو
دستشان
دریک کاسه است
دست می کنی در کاسه و
مشت
مشت
خاطره در می آید
د
ا
غ
د
ا
غ
ببین …حتی این دیوارها
قدیمی ترین قصه هارا
ایستاده اند
قصه ؟ !
اما تو که
همیشه مثل یکی بودی که نبود
باز هم نباش
من که روزهایم را
گم کرده ام
شبهارا هم
با قرص های قرمز منگ می کنم
بماند که گاهی
تلفن بوق می زند
بماند که بوووووووق
خفه شو لعنتی
به قلم: #نسرین_باقری
اجرا: #افسون_غفایی
میکس و تنظیم: #علی_صلاحی
مدیریت #فریبا_عرب