به خواسته کاربران عزیز سایت رمانکده که درخواست جلد دوم این رمانو داده بودن شکرخدا تونستم داستانی هم برای جلد دومش خلق کنم نمیخواستم جلد دومی داشته باشه اما خب چون خیلیا این پیشنهادو داده بودن تصمیم گرفتم که این کارو بکنم اگه جلد اول این رمانو نخوندید این جلدو اصلا نخونید چون چیزی متوجه نمیشید داستان رمان دقیقا ادامه جلد اوله محیطش با محیط جلد اول کمی متفاوت تره که امیدوارم این جلدوهم عین جلد اول دوست داشته باشید
خلاصه کوتاهی از جلد اول:)
آرام که از پدرش متنفر و مدام ازش درحال فرار بود به طور اتفاقی با آرسام آشنا میشه آرسام هم مردی بود که شخصیتش دقیقا مخالف آرام شیطون بود اما خب برحسب اتفاقاتی آرام به آرسام پیشنهاد یه ازدواج سوری میده تا بتونه از دست پدرش راحت بشه آرسام هم که هدفش ضربه زدن به پدر آرام بود این پیشنهادو قبول میکنه (علت تنفر توی جلد اول هست)با نقشه های آرام و آرسام ضربه بزرگی به پدر آرام زده میشه طوری که با اونهمه ظرری که سر شرکتش میاد سکته میکنه و خونه نشین میشه در این بین هم آرسام و آرام دلشونو بهم میبازن و تصمیم میگیرن ازدواج سوریشونو عاشقانه ابدی ادامه بدن در این بین دختری که عاشق آرسامه(آرمیتا)و معشوقه اول آرسام محسوب میشد اما بهش خیانت میکنه و به آمریکا میره به ایران برمیگرده و سرراه آرسام قرار میگیره باهاش
فصل اول این رمان رو میتوانید از لینک زیر دانلود کنید
www.romankade.com/1399/06/12/دانلود-رمان-برج-زهرمار-و-دختر-شیطون-بل-۲/
گفتن او عشق من نیست
اما من باور نکردم
گفتن در جست و جوی عشقت نباش
اما من تسلیم نشدم
حکم فراموش شدنت قابل امضا نبود
هضم نبودنهایت قابل انکار نبود
جنگیدمو ماندم تا شاید روزی پیدا شوی
پیدا کردنت زمان برد اما پیدا شدنت سخت ماند
و این بود سرانجام عشقمون یکی بود دیگریم هست اما روزگاری برای ما نبود:)
(آرام)
_من رئیس این خراب شده هستم یا نیستم؟
امیر_بلا به دور این چه حرفیه خانوم مدیر عامل شکسته نفسی میفرمایید
یاشار_یکم آرومتر آرام الان شهرداری باور میکنه شرکتمون خراب شدس میاد باقی مونده هاشو جمع میکنه بدبخت میشیم
_بسه…بســـــــــــــه…اینقدر روی اعصاب من راه نرید… وقتی من یه چیزی بهتون میگم باید بگید چشم وقتی میگم خودتونو بندازید تو دریا نباید حرف بشنوم فقط اطاعت
محکم کوبیدم رو میز و از شدت خشم نفس نفس زدم یکهو امیر از سرجاش بلند شد به سمت در خروجی رفت که با خشم به سمتش اشاره کردمو داد زدم:
_کجا سرتو انداختی پایین میری؟
حتما نظرتون راجب این رمان برامون بنویسید
آیدی کانال تلگرام نویسنده:
https://t.me/novel_kianabahmanzad
پیج اینستا نویسنده:
Kiana__bahmanzad
آیدی کانال روبیکا نویسنده:
https://rubika.ir/novel_kianabahmanzad
عالی بود خیلی عالی حتی نمیتونیم این عالی بودنو توصیف کنم کاش جلد سوم رو هم بنویسید زندگی آیکان و رها و ارتام و تارا خیلی عالی میشه ازت خاهش میکنم التماس میکنم لطفا جلد سوم هم بنویس تورو خدا
سلام عزیزان
https://t.me/novel_kianabahmanzad
آیدی کانال تلگراممون
رمانت عالی بود بی نظیر خیلی خیلییی ممنون کاش فصل سوم رو هم بگذارید همونطور که آخر فصل دوم رمان گفتید . اگه ادامه داشته باشه خیلی خوب میشه ولی به هرحال ممنون واقعا عالی و بینظیر بود
حرف نداشت
ازت ممنونم کیانا جون. رمان عالی ای بود. امید وارم همیشه تو کارت موفق باشی.
فقط اگه یکم بیشتر طنز داشت و ژانرش به جلد یک نزدیک تر بود خیلی هم بهتر بود. چون واقعا فشار روانی داشت. و کاملا متضاد جلد یک بود. بازم خیلی ممنونم . فن پر و پا قرصتم. بازم میگم امید وارم همیشه شاد باشی و اون بالا بالاها ببینیمت.
سلام ببخشید عکساشو باید از کجا ببینیم
کیاناجون رمانات عالین
من اسم خودمم کیاناس و نویسنده رمان هم هستم دوست دادم خیلی خیلی
برای من اصلا دانلود نمبشه چیکار کنم ؟؟
میشه بگید ممنون .
عاقااااااآ دستت طلا رمانات عالین من که به شخصه عاشقشونم خیلیییی قشنگ و پر متحواست امیدوارم همیشه تو کارت موفق باشی عزیز
وااااااای عاللللللللللللللییییییی بود
میشه لطفا نسخه دوم رمان ماموریت را بزارید
فوق العاده