#بیقرارم_کن
#پارت_یک #شهلا_خودی_زاده دوباره بگـو:
“دوستت دارم ”
از همان هایے ڪه
وقتے دلتنگے تمام
وجودم را فرا میگیرد
برزبان مے آوری
‘و آرامم میڪند’
تمام وجودش چشم شد و خیابان شلوغ را از نظر گذراند …
چطور می توانست یک جای پارک خالی پیدا کند …
خیابان زیادی شلوغ بود .
نگاهش روی ساختمان شیشه ای بلندی که از همان فاصله هم دیده می شد، نشست ..
نفسش را با پوفی صدا دار بیرون داد و از مقابل ساختمان گذشت …
دو خیابان بالاتر بالاخره توانست ماشینش را پارک کند …
کلافه شده بود …
اگر قرار بود در این منطقه به کار مشغول شود باید قید ماشینش را می زد …
چطوری دانلود کنیم رمان هارو
چجوری دانلود کنم
چطور بخونم آخه کجا بقیه مطلبشو بخونم