رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
دانلود رمان اوتیس

دانلود رمان اوتیس

من خدا را دارم!
کوله بارم بر دوش
سفری می‌باید
سفری بی همراه، تا ته تنهایی محض
سازکم با من گفت
هرکجا لرزیدی،
هرکجا ترسیدی،
تو بگو از تهِ دل
من خدا را دارم!

مقدمه:
میان هیاهو و آشوب‌ها، در جستجوی چیزی هستم که تمام زندگی‌ام را تحت الشعاع قرار داده؛ هیچکسی که نشناخته همه‌ی کسم شده! و داستانی که بوی خون میدهد! تهِ این قصه کجاست؟!

پای راستش را از روی پای چپش برداشت و از صندلی بلند شد. صدای زنی که با استرس میپرسید
– کی اونجاست؟ علی تویی؟!…اصلا وقت خوبی برای شوخی نیستا! من خیلی خستم!
با قدم‌های بی صدا به طرف در اتاق خواب رفت. دستگیره‌ی در بالا و پایین شد و زن در چارچوب نمایان شد. لباس مشکی‌اش، او را در تاریکی اتاق پنهان میکرد. زن دستش را روی کلید برق گذاشت و به محض روشن کردن، با دیدن مرد بلند قدی که با لباس مشکی، مقابلش ایستاده بود، خواست جیغ بکشد؛ اما مرد دیگری که پشت در ایستاده بود، دستمال آغشته به الکل را روی بینی و دهان زن گذاشت. مرد مقابلش، انگشت اشاره‌اش را، که زیر دستکش چرم مشکی‌اش پنهان کرده بود، به نشانه‌ی سکوت روی بینی‌اش گذاشت و هیس کرد! زن چشمانش خمار شد و کم‌کم رو به بیهوشی رفت! وقتی کاملا بیهوش شد، مردی که از پشت الکل را جلوی دهانش گرفته بود، او را بغل کرد و آرام روی زمین گذاشت. مرد دیگر، کنار جسم بیهوش زن خم شد و تکه کاغذ کوچکی را درون جیب مانتوی زن گذاشت. مرد دیگر گفت
– زود تمومش کن! تو کوچه منتظرم!
و از اتاق خارج شد. مرد اول، تمام شیرهای گاز خانه را باز کرد! سپس تمام پنجره‌ها را بست و با آرامش، از خانه خارج شد! سوار موتور شد و بلافاصله همدستش، موتور را روشن کرد و از آنجا دور شدند… .

دانلود رایگان  دانلود رمان پریزده های شهر

قسمتی از رمان

جراح، چاقور را از شکم بیمار بیرون کشید و دست های دستکش پوشِ خونی‌اش را بالا نگه داشت. نفس راحتی کشید و نگاهی به اعضای تیم جراحی انداخت. چشمانش را از یک یک افراد حاضر در اتاق گذراند و روی پسری که از پشت ماسک و کلاهش، فقط چشمانِ آبی‌اش مشخص بود، ثابت شد.
– کاوشگر؟!
پسر، خودش را جمع و جور تر کرد.
– بله استاد!
-رودشو بخیه بزن. بعدش شکمشو!
– ولی استاد من…
– مگه سال دوم نیستی؟ فکر کنم اینقدر بلد باشی که بتونی یه بخیه ی ساده انجام بدی!
سپس نگاهی اجمالی به همه انداخت و گفت
– کسایی که کاری ندارن میتونن برن. خسته نباشید!
صدای خسته نباشید بقیه ی افراد بلند شد. و یکی یکی، اتاق را ترک کردند.
پزشکِ جوان، شروع به بخیه کردن کرد. اتاق ساکت بود و فقط یک پرستار، کنار دکتر حضور داشت‌. نبود دیگر پرستاران و کادر پزشکی، که بنظرش، حداقل باید سه نفر می ماندند، باعث تعجب پزشک شده بود. جراحِ جوان، اعتنایی به حسش نکرد و با دقت و تمرکز مشغول ادامه ی کارش شد.
– ببخشید دکتر؟!
صدای پرستار بود. نگاهی کوتاه به پرستار انداخت
– بفرمایید!
– میشه بپرسم اسمتون چیه؟
جراح، دوباره نگاهی به پرستارکرد و یک تای ابرویش را بالا انداخت. سپس سر به زیر انداخت
– کاوشگر! …شجاعِ کاوشگر!
پرستار کمی خندید

چند ستاره به این رمان میدی ؟؟
تعداد رای : 1 امتیاز کل : 5
  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • ژانر: عاشقانه پلیسی
  • نویسنده: هستی.غ
  • تعداد صفحات: 530
  • 1011 روز پيش
  • علی غلامی
  • 25,625 بازدید
  • ۴۱ نظر
لینک کوتاه مطلب:
نظرات
  • F.z2
    ۲۴ شهریور ۱۴۰۱ | ۱۳:۳۸

    عالی بود نویسنده توجه دقیقی کرده بود که هیچ چیز رو از قلم نندازه و در عین پیچیدگی همچیو واضح کرده بود

  • ناشناس
    ۲۳ خرداد ۱۴۰۱ | ۱۱:۲۶

    از کجا باید دانلود کنیم

  • آمین
    ۲۹ بهمن ۱۴۰۰ | ۰۹:۳۰

    چرااا برای من دان نمیشه؟؟؟

  • بهناز
    ۱۷ آبان ۱۴۰۰ | ۲۰:۱۰

    جالب بود

  • میشا
    ۱۴ آبان ۱۴۰۰ | ۱۶:۵۴

    عالی بود خیلی احساساتیم کرد

  • Sanam
    ۲۵ مهر ۱۴۰۰ | ۱۵:۳۶

    عالییییی بوووووود محشرررررر

  • Anim
    ۱۲ مهر ۱۴۰۰ | ۱۶:۲۶

    خیلی خوب بود من رمان های پلیسی خیلی دوست دارم ☺️☺️

  • ناشناس
    ۹ مهر ۱۴۰۰ | ۲۱:۵۷

    هنو نخوندم

    • ناشناس
      ۹ دی ۱۴۰۱ | ۰۰:۰۱

      هنوز دانلود نکردم ولی از اسمش معلومه قشنکه

  • نیلو
    ۸ مهر ۱۴۰۰ | ۰۹:۱۸

    زیاد خوشم نیومد

  • سیما
    ۴ مهر ۱۴۰۰ | ۰۹:۲۱

    بد نبود

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • چرا؟ واقعا چرا انقدر همه رمانات دوست داشتنی هستن؟ اینهمه تخیل و تبحر از کجا میاد...
  • ببخشید چطوری رمان رو دانلود کنم...
  • آسیجلد دومش رو از کجا خوندی لطفاً بگو...
  • ممنونم ازتون خیلی قشنگ بود چطور میتونیم جلد دومش رو هم دانلود کنیم...
  • ۷۸۷۷زیبا بود خسته نباشید...
  • مهلاسلام میشه فصل دومشم بزاری...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.