عنوان: زخم عاشق ی
یه روزی ب ا تموم قوا سعی در عاشقی کرد ن داشت م.
من عاشقش بود م ولی اون نه!
اون کل ا عاشق نبود؛ نه عاشق من، نه عاشق فر دی دیگه. شا ید هیچ وقت کسی نبود که
بهش عاشقی کرد ن رو یاد بده .
اما من دوستش داشتم. عاشقش بودم. بله؛ بودم، چون گذش ت! چون تموم ش د !
الان که دارم م ینویسم او ن رو فراموش کرد م و لی عشق م رو ن ه چو ن اون برام مثل یه
خاطره یادگار میمونه .
ماهی ر و هر « روزی به خودم اومدم که دیر شده بو د ولی ضر ب المثل معروفی بود
» . وقت از آب ب گیری تاز ه است
بای د دلم شکسته م یشد تا بفهم م هر چقدر سع ی و تلش هم کنم نم یتونم او نرو عاشق
خودم کنم .
خیلی سخت بود ولی من مثل همیشه موفق شدم و تونست م عشقش رو شکست بدم .
اولین شکست زندگی م رو م دیون اون هستم .
اوایل ترس داشتم که اگه دس ت از عاش قی کردن بردارم پ ایانش خوب نیست اما الان از
هر پایانی خو ش تره .
اون فکر می کرد من مثل خودش فکر م یکنم و هر حر ف که بزنه من مجبورم قبول کن م.
اولین جرقه اشتباهش همین بو د نمی دونست هیچ کس شبی ه هم نیست. چه از لحاظ رفتار،
چه اخلق، چه شخصیت، چه ظاهر .
خیلی تحمل کردم. اون م خیلی خیلی ز یاد. بیشتر از توانم .
دیگه هر دونفرمون ب ه آخر راه رسیده بود یم.
شاید خواندن و شن یدن و نوشتن تحمل راحت باش ه ولی درد ک شیده های عشق، زخم د یده
های عشق م ن رو درک م یکنن د .
کلمه ای که به اجبار زندگی افراد زیادی رو تلخ » با ید « . برای عاشق شدن بای د تاوان دا د
مثل یه قهوه تلخ بدون شکلت م یکنه .
درسته عشق خیلی قشنگ ه ولی تاوا ن اون خیلی سخت و سنگین ه.
از قصه عاشقیم چیزی نگفتم؛ چون عشق تو ی ی ک خط و یک سطر و یک برگه خلصه
نمیشه .
عشق در کنار منطق خیلی زیبات ر . امیدوارم همیشه این جمله روی قلبت حک بشه تا
یاد ت نره .
نویسنده: زهرا ظهرابی نژاد) (ZPH