دانلود رمان زندانی در قلب تو
مقدمه
بی گمان چیزی جز تو نمی خواهم...
تو ای زیبای من
با تمام خوبی هایت
با تمام بدی هایت
با تمام غروری که داری
دوستت دارم!
در هوای ابری
چشمانم را می بندم وتنها
آرزویم این است که
با تو باشم...
مثل یک زندانی!
من زندانی هستم...
زندانی که در قلب تو جای دارد!
و من عاشقانه می پرستمت؛
زندانی در قلب تو...
خلاصه:
درسا دختر شیطون و مغرور در عین حال عاشقیه که زندگی آرامی دارد اما یک روز وقتی چشمانش را باز میکند متوجه میشود در آغوش بزرگترین آرتیست ...
داستان صوتی سایه ی سیاه
در آن روز کذایی همه آمده بودند و خشم و عصبانیت و هزاران احساس عجیب و غریب دیگر که من اسمشان را نمی دانستم در ظاهرشان پیدا بود. مادر بزرگ گریه می کرد و پدر بزرگ صورتش رنگ سیبی بود که در نقاشی ام کشیده بودم. پدرم؟ نمی دانستم دقیقا منظورش چیست اما از او در این حالت می ترسیدم. از فریاد هایش که تمام وجودم را می لرزاند و باعث می شد در گوشه ای ...
دانلود رمان در حسرت بوی نیلوفر
سخنی با خواننده:با سلام و عرض ادب خدمت همگی خواستم بگم که این اولین رمان من هستش و اگر از من حمایت بکنید تمام
تلاشم رو میکنم که رمان های بهتری بنویسم و ارائه بدم مرسی از حمایتتون.
در ضمن این داستان ساخته ی ذهن بنده هست و تمام شخصیت ها هم خیالی هستن و منظورم شخص خاصی نیست.
* **
با چشمان میشی رنگم. ..
دنیای سیاهم را مید یدم که با خون سرخ شده بود. ...
و میان انبوهی ...
داستان کوتاه و عشق قربانی غرور
به نام خالق عشق
داستان: و عشق، قربانیِ غرور
نویسنده: فاطمه معماری ۸۴
( کاربر انجمن رمانهای عاشقانه، آقای غلامی)
«ستون زندگیام، همواره با خشتهایی از جنسِ درد، بغض، اجبار، شکست و نامیدی بنا میگیرد.»
ترجیح دادم بروم کنار ساحل بنشینم تا مجبور نباشم سکوت خفقان آور خانه را تحمل کنم. کنار ساحل روی تکه سنگ بزرگی نشسته بودم و به ملودی روحنواز دریا گوش میدادم. چشمهایم را بستم و نفس عمیقی کشیدم تا هوای خنک اطراف را ببلعم. پشت ...
دانلود رمان روژان
💠 به نام خداوند عشق آفرین💠
دوباره مثل همیشه خواب مونده بودم .
با عجله با مامان خدا حافظی کردم و به سمت ماشینم دویدم .
در خونه رو با ریموت باز کردم و با عجله از حیاط خارج شدم وبه سمت دانشگاه به راه افتادم .
دوباره چراغ های راهنمایی با من لج کرده بودند تا بهشون میرسیدم چراغ قرمز میشد و من با حرص لبم رو میجویدم و به زمین و زمان ناسزا میگفتم .
بالاخره بعد از نیم ساعت به ...
داستان کوتاه شاید ما پشت آینه باشیم
شاید ما پشت آینه باشیم.
به قلم پرنیا رخشا
مقدمه:
شاید ما انسانها مرده باشیم و در اصل مرگ را برایمان اشتباه معنا کرده باشند؛ شاید خود نفس کشیدن مردگی محسوب شود!
باید پذیرفت که ما سری معانی و اصطلاحاتی را به کار برده و یاد گرفتهایم که شاید در اصل معنای متفاوت و دقیقاً برعکسی داشته باشند.
تعریف واحدی از «آینه» برای مردمان تفسیر شده است؛ وسیلهای است که به علت صافی و بازتاب بالا بر رویهی خود، ...
داستان کوتاه تنفس سیگار
با کرختی تکان آرامی خوردم، تنم کوفته بود و احساس خستگی تمام وجودم را دربر گرفته بود. دستم را روی تشک کشیدم تا گوشی همراهم را پیدا کنم اما نبود! چشمهایم را به سرعت باز کردم که دردی موذی در سرم پیچید، دردی مانند برخورد صاعقه با تکتک نورونهای مغزم. انتشار درد باعث شد چشمانم را ببندم که صدای لطیفی گفت: به هوش اومد!
دستم را بلند کردم تا روی چشمانم بگذارم که با حس سوزش شدیدی «آخ»ی ...
دانلود رمان تاسیان
شخصیت گیسو برداشت آزاد از شخصیت واقعی هست!
گیسو که از طرف عشقش طرد شده بود بعد از سال ها تو یه مهمونی با اون رو به رو می شه و این دیدار یکهویی تموم حس های خفته ی اونا رو بیدار می کنه!
گیسو برای گرفتن انتقام سعی می کنه به رایکا نزدیک بشه که این نزدیکی کشمکش های زیادی بین شون به وجود می یاره که در نهایت باعث خشم رایکا و سوق دادن اون به طرف ازدواجی ...
دکلمه صوتی فقط بری
گاهی وقتها آدمها، آدم رو به جایی می رسونن که یک دفعه هیچی براش مثل گذشته نیست. نه خیابونای پُر درختِ قدیمی همون خیابونان ، نه بوی کاغذ کتابفروشی ها همون بو، نه طعم چای و نُقل هل، عصرای تابستون روی بهارخواب پر گل خونه مادربزرگ همون طعم، نه عطر خاک بارون خورده کوچه دم دمای صبح همون عطر، نه صدای کبوترای چاهی سر ظهر، سر دیوار همون صدا.
آدم به یک مرحله ای می رسه که یک ...
دکلمه صوتی خدایا نگاهم کن
خدایا !
نگاهم که نمی کنی ؛ خوب نیستم ! دلم زود می گیرد و بغضم راحت تر از همیشه می شکند
نگاهم که نمی کنی ؛ بی پناه ترین می شوم و هر اتفاق ساده ای مرا به هم می ریزد ،
نگاهم کن ...
دستانم را بگیر و این نگرانی های بی دلیل را کم کن ،
می دانم اتفاق بدی نمی افتد ،
می دانم همه چیز درست می شود ،
ولی حواست که نیست ؛ می ترسم ...
کمی بیشتر ...
دکلمه صوتی عاشقانه۱۱
دلت که میگیرد زبانت میچرخد، قلمت میرقصد و افکارت در بالاترین توصیف از حجم دلتنگی اوج میگیرد
انگار این روزها اندیشه ام از واکنش هایت میچکد که اینگونه ارمغانش از چشمهایم جاری می شود
پرشورترین ثانیه هایم می رود تا از گوشه گوشه ی این خانه آویزان،شود و در ساعت های معمولی و خالی از احساس زنگ بخورد.
دنیا خیلی بزرگ نیست،شاید کوله بارمن بسیار سنگین است که اینگونه شانه هایم را میلرزاند
گاهی وقتی به تو می اندیشم جریان مواج گفته ...
دکلمه صوتی سال نو مبارک
امسال بی صداتر از سال پیش عزم رفتن میکند
شایدبا مرور بهارش لبخند بزنیم
با تابستانش به یاد خنکای شمالی ترین نسیم از دیار یار نفس عمیق بکشیم
با پاییزش به قدمهای عاشقانه بیندیشیم
و با زمستانش به یاد تمام فصل هایی که گذشت منتظر بهاری نو باشیم
روزهایی که گذشت اشک و لبخندهایش در خاطراتمان جا ماند
خشم هایش را فرو خوردیم
دلتنگی هایش را گریستیم
بی عدالتی هایش را گاه سکوت و گاه فریاد کشیدیم
و عاشقانه ترین دقایقش را در کوچه های ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.