رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
داستان کوتاه امید و آرزو

داستان کوتاه امید و آرزو

عادتش شده بود، روزها به امید دیدن دوباره‌ی او پشت پنجره می‌نشست و شب‌ها به شوق تحقق رویای چند ساله‌اش به خواب می‌رفت.
دیدگانش کم سو شده بود و تصاویر در مقابل چشمانش تار اما میل دل کندن از درهای آسایشگاهی که هرآن امکان داشت، تصویر پسر رشیدش را قاب بگیرد از جان کندن هم برایش سخت‌تر بود.
دست پرستار که روی شانه‌اش نشست، خط باریک لب هایش آرام کش آمد و سوال همیشگی‌اش را پرسید: برگشته؟
پرستار بغض نشکسته‌ای که در گلویش لانه کرده بود را به کمک بزاق دهان بلعید و سرش را به گوش او نزدیک کرد ولی چگونه باید می‌گفت بعد از سال‌ها چشم انتظاری سهم او تنها چهار تکه استخوان و پلاکی بیش نیست؟
– آره، با چندتا از هم رزماش برگشته. فردا همگی میریم استقبالشون، خوبه؟
ایمان داشت که پسرکش سرانجام بازمی‌گردد و به قولی که داده است، عمل می‌کند.
دست لرزانش را روی دست پرستار گذاشت.
– دیدی گفتم پسرم مَرده و روی حرفش وایمیسته؟

لبخند گسی زد و بی حرف زیر بازوی پیرزن را گرفت و کمکش کرد تا از جایش بلند شود و او برای اولین بار قبل از تاریکی هوا نگاهش را از پنجره دریغ کرد چراکه دلش نمی‌خواست چشمان کم‌بینایش را بیهوده خسته کند و حسرت دیدن چهره‌ی دوست داشتنی امیدش بر دل بماند.
– حالا چی عروسم میشی؟
سرش را بالا گرفت و نگاهش را به سقف دوخت تا مبادا قطره اشکی سمج، خوشی ناپایدار پیرزن را نقض کند.
همانطور که او را به طرف تختش می‌برد یکی دیگر از پیرزن‌ها کنترل تلویزیون را برداشت و صدای آن را تا حد ممکن زیاد کرد.
«مراسم تشیع پیکر چهار شهید تازه تفحص شده دفاع مقدس پیش از ظهر فردا، هم‌زمان با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) از فلکه‌ی فیض به سمت گلستان شهدای اصفهان برگزار خواهد شد.»
لبخند پیرزن پر کشید و اشک صورت پرستار را شست.
به کمک پرستار مهربانش روی تخت دراز کشید و زیر پتو خزید و پیش از سنگین شدن ابدی پلک‌هایش آخرین نگاه را به آرزو کرد و باورش شد که گاهی دست شوم سرنوشت مانع از به هم رسیدن هزاران امید و آرزو می‌شود!
#زهرا_حشم‌فیروز

دانلود رایگان  داستان کوتاه فرزند خوانده

 

چند ستاره به این رمان میدی ؟؟
تعداد رای : امتیاز کل :
  • اشتراک گذاری
لینک کوتاه مطلب:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • R.Sسلام وارد کانال ایتاشون بشید و ازشون خریداری کنید...
  • ستایشنميدونم چقدردیگه بایدقسمتون بدم تااین رمان رورایگان بزارید...
  • امیرعالی خوشم آمد...
  • چجوری بخونمشون؟...
  • زهرا زارع مقدمدر دل دارم سخن می اورم ان را بر زبان اما سخن کجا و خط زیبای رمان کجا ؟ ☆ واقعا ر...
  • گودزیلای همسایه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.