دانلود رمان در حسرت بوی نیلوفر

دانلود رمان در حسرت بوی نیلوفر

سخنی با خواننده:با سلام و عرض ادب خدمت همگی خواستم بگم که این اولین رمان من هستش و اگر از من حمایت بکنید تمام
تلاشم رو میکنم که رمان های بهتری بنویسم و ارائه بدم مرسی از حمایتتون.
در ضمن این داستان ساخته ی ذهن بنده هست و تمام شخصیت ها هم خیالی هستن و منظورم شخص خاصی نیست.
* **
با چشمان میشی رنگم. ..
دنیای سیاهم را مید یدم که با خون سرخ شده بود. …
و میان انبوهی از خاکستر های زندگی ام. …
برای بقا تلاش میکنم. ..
آتش ا نتقامم از همیشه شعله ور تر شده. ..
نارنجی و زرد است. ..
و این است رنگ آمیزی زندگی من به قلم خدا. . .
چ ه زیباست سرنوشت رنگی من.. .

قسمتی از رمان

)زمان حال(
با خستگی داشتم از اداره برمیگشتم،به شغلم علاقه ی زیادی نداشتم اما مجبور بودم به خاطر هدفم تحمل کنم.درسته از موقعی که بچه بودم دوست داشتم پلیس بشم اما واقعا الان هیچ علاقه ای بهشندارم.
تا رسیدم خونه آرش بهم ز نگ ز د:
+سلااااام آ ن دی خانووو م.
با حرص خاصی چشمامو بستم و جواب داد م:
_صد بار گفتم نگو آندی یا آندیا الان اسم من دریاست چرا نمی خوای موضوع به این سادگی رو متوجه بشی واقعا؟!
+ای بابا چرا گیر میدی؟! صد سال دیگه هم بگذره تو برای من آندیایی، از دریا خوشم نمیاد.. . اصن چیه اسم به این قشنگی داری برداشتی عوضش کردی؟! که چی ؟
_از سر خوشی عوض نکردم خودت هم میدون ی. زنگ زده بودی… کارم داشتی ؟
+اگه پاچه مو نمی گرفتی م ی گفتم.. م ی خواستم ببینم بیکاری بریم بیرون؟
_نه الان اصلا حال ندارم بزار بعدا آرش.
+تو کی حال داری اینو بگو که. ..
نذاشتم ادامه بد ه ک ه حرفشو قطع کردم و گفتم:
+کاری نداری آرش میخوام به کارام برسم.
_اههه… باز این سگ شد. گمشو خداحاف ظ.
+خداحافظ.
مثل همیشه جای مامان و بابام و مخصوصا خواهرم خالی بود. با بی حوصلگی یه چیزی خوردم و خوابیدم.
* **
)گذشته(
+نیلووووو.. . نیلووووف رررر کجاییی؟؟؟ ؟
_چی میگی آندیا کچلم کرد ی.. . هان؟
+ای بابا چرا انقدر بی اعصابی؟! می خواستم بگم پایه ای بریم بیرون؟
_بپوش بریم علاف ببینم میخوای بیرون چی کار کنی. خوبه حالا هیچ غلطی هم نمیکنه.
یه ماچ گنده ازش گرفتم که از اون لبخندایی که میمیرم براشون زد و باعث شد بازم بوسش کن م.
+مامانی بابایی ما رفتیم بیرون با دوست نیلو.

مشخصات کتاب
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    MT
  • صفحات
    262
لینک های دانلود
اگر نویسنده این اثر هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • اشتراک گذاری
دیگر آثار
با عرض پوزش محتوایی جهت نمایش وجود ندارد !
6 نظر
نظرات
  • ناشناس
    9 فروردین 1403 | 14:41

    وایی چقدر عاشق این رمان شودم

  • زهرا
    28 شهریور 1400 | 20:16

    عالی بود ممنونم ازتون

  • ناشناس
    1 خرداد 1400 | 22:51

    خیلی خوب بود مرسی بابت رمان زیباتون

  • مهسا
    15 اسفند 1399 | 20:39

    سلام رمان خوبی بود با پایان خوش راضی بودم

  • آرام
    15 اسفند 1399 | 15:59

    رمانش پایانش خوش بود در کل رمان خوبی بود

  • علیرضا
    13 اسفند 1399 | 12:46

    سلام.
    عرض ادب خدمت نویسنده و ادمین و مدیر سایت رمانکده.
    ببخشید این رمان بوی نیلوفر پایان خوشی داره یا غمگین ؟

درباره ما
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
  • 09024084858
نماد اعتماد الکترونیکی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانهمیباشد.