شخصیت گیسو برداشت آزاد از شخصیت واقعی هست!
گیسو که از طرف عشقش طرد شده بود بعد از سال ها تو یه مهمونی با اون رو به رو می شه و این دیدار یکهویی تموم حس های خفته ی اونا رو بیدار می کنه!
گیسو برای گرفتن انتقام سعی می کنه به رایکا نزدیک بشه که این نزدیکی کشمکش های زیادی بین شون به وجود می یاره که در نهایت باعث خشم رایکا و سوق دادن اون به طرف ازدواجی ناخواسته می شه!
سرنوشت گیسو، دختری که تموم احساسش رو پای مردی خائن گذاشته چی می شه؟!
چه طور می خواد با ازدواج رایکا مواجه بشه؟!
خودش رو کنار می کشه یا پرده از رازی بر می داره که هیچ کس از اون با خبر نیست؟!
تاسیان کشمکشی نفس گیر میون عشق و انتقامه که شخصیت های داستان رو طی رخ دادهایی غیر منتظره بهم گره می زنه!
تاک… تیک!
_ سهیل هنوز خبر نداره که شخصیت مهمی برای افتتاح کافه اش اومده وگرنه به افتخارش از اون بندری های خوشگل می رفت.
زمزمه های شراره، من را بیش تر نسبت به حضور آن مرد کنجکاو کرد و نگاهم با ولع سر تا پایش را در نوردید.
_ حالا مثلأ قرار بود، مهمونی خصوصی باشه. هر کی ورداشته یکی رو همراه خودش آورده که همون اول کاسبی سهیل بدبخت رو پلمب کنن!
خدای خدایان با همان جذابیت اسطوره ای اش کنار سامان و نزدیک در ورودی حیاط ایستاده بود و بدون این که به اطراف نگاه کند، جام نوشیدنی را میان انگشت هایش تاب می داد و گویا در افکار دور و درازی به سر می برد که نسبت به حرف های سامان بی توجه بود!
لینک دانلود به درخواست نویسنده حذف شد
سلام خانم شفیع پور دست مریزاد رمان تون عالی بود قلمتون مانا بی صبرانه منتظر کارهای بعدیتون هستم
سلام رمان رو از کجا تهیه کردید من در سایت خوندم ولی نصفه بود
سلام رمان رو از کجا تهیه کردید
رمان زیبایی بود به دور از کلیشه های تکراری دارای محتوا … عالی بود
سلام رمان رو از کجا تهیه کردید من در سایت خوندم ولی نصفه بود
رمان بسیار زیبایی بود محتوا عالی داشت موضوع جالب غیر کلیشه ای … واقعاعالییی بود
عالی بود از خوندنش خیلی خیلی لذت بردم❤
سلام رمانتون بد نبود ولی بعضی مواقع گفت وگوی شخصیت هاباهم اشتباه میشد
وزیاد کتابی بود