گونی رو برداشتمو بهش نگاه کردم صددرصد اونقدر کوچولو نیست تا توی این گونی جا بشه!به خاطر همین برنامه دیگه ای داشتم
آروم آروم از پشت بهش نزدیک شدم دره گونیرو باز کردم همین که خواست پاشو بذاره بیرون خیز برداشتم پریدم گونیرو کردم تو سرشو محکم گرفتمش!
_جوابه منو نمیدی آره؟اینم عواقبش…مادرنزاییده کسیرو که جوابه سوالای منو نده…تقلای بیخود نکن همین الان با زبون خوش باید بیایی بریم پیش آقا فهمیدی؟بهشم میگی من گرفتمت!
………………………
شخصیت مرد این رمان گذشته مچهولی داره که با پرونده گذشته دلارام توی هم پیچ میخوره طوری که کم کم این دو پرونده به صورت باور نکردنی از یه جایی بهم مربوط میشه و در اخر طبق معمول دلارام کنجکاو ما موفق به کشف همه چی میشه طوری که هم میتونه پرونده دادگاهی خودشو حل کنه هم پرونده دادگاهی نکیسارو
در اتاقم باز شد…
با اخمی که همیشه مهمون صورتم بود از در خارج شدم با قدمهایی که همیشه محکم و استوار بود با ذهنی پر از آشوب سالن عریض رو طی میکردم تا به پله هایی که متصل بودن به سالن پایین برسم
چه قدر همه جا بی روح و سوتوکور بود چه قدر بو و رنگ این عمارت با نبود صاحباشون کمرنگ شده بود احساس میکردم دیگه اکسیژنی برای نفس کشیدن توی این عمارت نیست احساس میکردم دیگه توی این خونه بویی از زندگی و مهر وجود نداره بویی از امید و سر زندگی
عالی
دستت درد نکنه رمان واقعا معلوم بود روش کار شده و پشتش فکر بوده اما بنظر من کاش دلنوشته های دلارام یا خیلی از حرفاشون نوشته ی خودت بودن نه ترکیبای متنای اینترنتی چون من فکر نمیکنم آدما تو اوج مشکلاتشون و فشارای عصبیشون این متنارو یادشون باشه بازم ممنون از قلمت:)
نمیدونم این متنو نویسنده ی این کتاب میخونه یا نه ولی خب من نظر خودمو میگم فقط اول اینکه دستت درد نکنه کتاب داستان خوبی داشت و معلوم بود واسش خیلی وقت گذاشتی و براش برنامه داشتی
بنظر من تنها نکته ی منفی این کتاب این بوده ک متنای احساسیشون خیلی معلوم بود ک از اینترنت هست کاش خودتو بجای شخصیتا گذاشته بودیو متنای بعضی از حرفاشون یا دردودلای دلارام از خودت بود و اینکه اینقدر آهنگ نمینوشتی چون حجم کتاب بیشتر میشه
امیدوارم کتابای بیشتری ازت بخونم و موفق باشی 🙂
عالییییییییییی بود
فوق العاده بود….
رمانی بود که با وجود خیلی طولانی بودنش هر چی جلوتر میرفتی جذابتر میشد
بهترین رمانی بوده که خوندم ، خیلی عالی
خانم بهمن زاد خیلی قلم قویی دارن
من با این رمان خندیدم ، بعضی جاها با دلارام گریه کردم
به خصوص تو رمان پولتو به رخم نکش خیلی گریه کردم
در کل بسیار بسیار عالی بودش
قلمت مانا عزیزم ، خسته نباشی♥️♥️
هرچی داستان جلوتر میرفت برام جذاب تر میشد
قلمتونو خیلی دوست دارم همه رمانهای محشرتونو خوندم خیلیم منتظر منتشر شدن این رمانتون بودم از اونهمه انتظار اصلا پشیمون نیستم چون رمانتون ارزششو داشت
قلمت توانمندتر از هر وقت دیگه ❤ヅ
عالی ترین رمانی که خوندم خیلی زیبا بود واقعا نویسنده توانمندی هستی
ممنون نویسنده
رمان دوست داشتنی و جذابی بود شخصیت های عالی داشت واقعا داستانش حرف نداشت معرکه بود
تقریبا آخراشم اینکه داره اینطوری پیش میره منو بیشتر ترغیب میکنه که بخونمش قلم قدرتمندی داری به نظرم این رمانت خیلی خاصه چون داستانو طوری نوشتی انگار واقعیه
اینکه شخصیت های جدید هم بهش اضافه کردی اوج رمان و اوج تواناییت بود چون عین یه فیلمنامه نویس عین یه نویسنده واقعا حرفه ای عمل کردی
خدایی بالای هزارتا رمان خوندم آثار تو هم جزو این هزارتا هست خیلی از رمانات علل خصوص این یکی باید دوبار خونده بشه خیلی جذابه خسته نباشی