روایت #واقعی از #استاددانشگاهی به نام #کمیل که #به خواست خانواده اش مجبور به ازدواج با دختری می شود که او را یک بار هم ندیده است…
شب خواستگاری متوجه می شود آن #عروساجباری همان #شاگرد بینظم و زباندراز کلاسش است که باعث مشروط
شدنش شده
دختری که بعد از #ازدواج همچنان به دنبال #عشق قدیمیش است و غیرت #استادش را به چالش می کشد…
باز هم دلی که شکسته می شود، باز هم اشک هایی که ریخته می شود و باز هم ازدواجی اجباری ؛ بدون توجه به دل آدمی
انگار آقا جان به دور دست ها سفر کرد. به گوشه ای خیره شد و لبخندی زد . رو به بابا کرد:
ـ مثل برادر بودیم. چه روز های تلخ و شیرینی کنار هم داشتیم. وقتی جنگ بود. یک بار جان منو نجات داد. منم یک بار اونو از اسارت نجات دادم. اون روزها با هم قراری گذاشتیم. هر دو بچه ایی نداشتم که با هم پیوند بدیم. یعنی داشتیم. ولی با هم جور در نمی آمدید. اون فقط امین رو داشت که تازه نامزد کرده بود. با هم عهد بستیم بین نوه هایمان پیوند بر قرا کنیم.
نگاه من، مهسا و لادن به هم کشیده شد. لب پایینم را زیر دندان بردم. قلبم تپش گرفت و استرس گرفتم” خدا نکنه اون نوه من باشم”
سامان پسر عموی بزرگم خندید و با شوخی گفت:
ـ آقا جون من زن می خوام، دخترشون رو برای من بگیرید.
همه خندیدند بجز من که عاشق بودم و دل در گروی یار داشتم.
ـ آقا جان خنده اش را کنترل کرد. بعد از صاف کردن سینه اش گفت:
ـ اتفاقا دختر هم دارند. ولی اول می خوام نوه های دخترم رو بفرستم خونه ی بخت.
نا خواسته با نوک انگشتانم به پیشانیم زدم، بلند شدم. به بهانه ی چیزی به آشپز خانه رفتم بلکه از دیدش پنهان شوم و بین لادن و مهسا یکی را انتخاب کند.
دلم پر آشوب شد. کسی باور نمی کرد که چنان عاشق سام باشم. حتی فکر کردن به او مرا تا اوج می رساند و آرامشی عجیب مهمان وجودم می شد.از جا ظرفی لیوانی برداشتم، به سمت یخچال رفتم و از آب سرد کنش کمی آب خالی کردم. دست هایم به شدت می لرزید. دلم می خواست کر بودم و صدای آقاجان به گوشم
نمی رسید.
روش اول خریداز طریق زرین پال”
روش دوم خرید از طریق کارت به کارت هزینه
اگه به هر دلیلی با خرید از طریق اینترنت با دو روش بالا مشکل دارید میتوانید مبلغ 30 هزار تومن به شماره کارت زیر کارت به کارت کنید و بعد به شماره تلفن (۰۹۰۲۴۰۸۴۸۵۸) نام رمان رو اس ام اس کنید و لینک رمان رو دریافت کنید
من این رمان را همش را پارسال خوندم و الان این رمان ناقص هست و خیلی از پارت هاش نیست
لطفا رمان جدال عشق و غیرت و رمان کلاه داران را کامل اش را بگذارید
رمان خوبی هست پیشنهاد می کنم حتما بخونید
رمانهای خیلی زیادی خوندم که قابل شمارش نیست.این رمان هم خیلی زیبابوددست به قلم نویسنده وبازی باکلمات عالی بودومتن خوبی هم داشت.بهترینهاروبرای نویسنده آرزومندم
لطفا جلد دومش رو هم بزارید چرا نمیزارید اخه الان رمان ناقص مونده
این رمان خیلی خوب بود ولی اگه جلد دوم داره خواهشا راهنمایی کنید
چون بنظرم ناقص موند اخرش
سلام.
میتونم بگم یکی از بهترین رمانهایی بود که تا حالا خوندم، همه چیز خوب و بجا؛ فقط بهتر بود اون چیزهایی ک از زبان کمیل یا راوی بیان میشد به طور دیگه ای از زبان خود راز گفته میشد، و اینک قبل از خوندن اولین قسمت حرفهای کمیل حدس زده بودم ک خانواده اون ب احتمال زیاد برای ازدواج اجبارش نمیکن، بهتر بود اینم جوره دیگهای میشد.
درمورد آخر رمان هم یه چیزی که اذیتم کرد این بود که یهو کل شخصیت کمیل عوض شد، اینک ماجرارو بد موقع فهمید ب کنار ولی اون شخصیتی ک ازش در ذهن بود یهو عوض شد، کلا انگار شخصیت دیگه ای شده بود.
اما در کل رمان خوب و جالبی بود.
چرا هر کاری میکنم دانلود نمیشه ؟؟؟لطفا راهنماییم کنید
ممنونم بابت این سایت و این رومان زیبا
این رمان و جلد دومش هم بنویسید آخر صفحه خیلی خوب میشه من الان دوروز دنبال جلد دومش هستم لطفا جوابم و بدین ممنون میشم آدرس اینستاگرام خودم و میزارم لطفا بهم خبر بدین خواهش میکنم @mezon_lebas23 ایدی اینستاگرام منه ممنون میشم زودتر جواب بدین
ناقص بود اخرش چی میشه