دندون هامو رو به هم فشار داده بودم و به روبه روم زل زده بودم .توی ذهنم دنبال گناهایی بودم که با انجام دادنش وضعم شده
بود این …منتظر بودم ازدادگاه بیان بیرون مدتی طول نکشیدکه متوجه شدم مامانم داره میاد سمتم با حال پریشون چندقدمی به
سمتش برداشتم.دلم می خواست بازم بگه نشد ،ولی افسوس که همیشه واقعیت تلخ
من- چی شد؟!
مامانم- هیچی از دست اون بابای دیونت راحت شدم،طلاقم رو گرفتم . انگارآب داغی رو روی سرم ریختن .چشمام رو بستم
ومتوجه شدم بی اینکه به من توجه کنه از کنارم رفت . نرفتم دنبالش منتظربابام هم نشدم وبه سمت ماشینم رفتم وسوار شدم و
حرکت کردم .بغضم ترکید قطره های اشک دونه دونه و آروم آروم روی صورتم میریخت نمیتونستم جلوی اشکام رو بگیرم
خیلی وقت بود منتظر این بودم تا یه دل سیر اشک بریزم .مشت کرده بودم و با یاداوری هر خاطر ضربه ایی به فرمون ماشین
میزدم .ضربه ایی بخاطر اینکه دیگه کنار هم نمیتوستیم باشیم .ضربه ایی بخاطر بی توجهی مامان ،ضربه ایی بخاطر مشغله
کاری بابا .
همینجور توی حس بودم که گوشیم زنگ خورد .
روی صفحه رو نگاه کردم ارسلان بود نفسم رو با صدا دادم بیرون و گلوم رو با تک سرفه ایی صاف کردم گوشی رو برداشتم
و جواب دادم
من-بگو…
همین که بگم خیلی قشنگه فکر کنم کافیه
ملکه حرمسرا رو هم پیشنهاد میکنم بخونید .
من تا الان رمان های زیادی خوندم.خوشم اومد سبک خاصی داشت رمان ، و روی یک موج اروم در حال ادامه دادن متن بود .عجله اییی برای تموم شدن نوشتشون نداشتن حدس میزنم بخاطر همین هم باعث جذب خواننده شد .
در اخر تبریک میگم بهتون خانم عبدالله نیا موفق باشید امیدوارم باز از رمان های سبک خاص بذارید
چطور میشه بقیه نوشته هاشون رو پیدا کنم ؟
عالی عالی عالی
واییییییییی خدایا من که عاشقش شدم تو رو خدا بازم از کتاب خانم عبدالله نیا بزارید
خیلی خوب بود وابسته نوشته هاشون میشم❤
رمانش فوقالعادست، ایولللللل خیلی خوبع
وااااای خدای،من
تا الان اینجوریییییی وابسته ی یه رمان نشده بووودمخیلیییییی خوب بود
توروخدااااا ادامشو بزارینننننن خوااااهش میکنم
بخداااا بهترین رمانی بود که تو عمرم خونده بودم خوااااهش میکنم خانم عبدالله نیا شما عالیییی هستین بخداااااا عالی بود
احسنت
❤❤❤
تورو خدا بقیشو بزااااارییییین