رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
دانلود رمان سکون

دانلود رمان سکون

خلاصه:
درمورد مردی‌ست خودساخته که از کودکی روی پای خودش بوده و سختی های زیادی کشیده.. بی تابانه عاشقِ دخترِ مردی می‌شه که تو تمامِ این سال ها باهاشون بزرگ شده.. حالا زندگیش درست تو آستانه ی سی و چهارسالگی درگیر و دار بین گذشته و حال و آینده ای مونده که…
گاهی آدم ها تصمیماتی می‌گیرند که سالیانِ سال اثرش جاودان می‌مونه و تو زندگیِ آیندگان تاثیراتِ ژرف و عمیقی می‌گذارد..

پایان خوش

مقدمه:

کلید را در قفل چرخاندم و در با صدای تیکی باز شد.. گام اول را که برداشتم صدای برخورد پاشنه ی کفشم در سکوت وهم برانگیز خانه اکو شد.. برای لحظه ای ایستادم و حرکت نکردم.. لب پایینم را به دندان گرفتم و دستم روی کلید اسیر شده در قفلِ در مشت شد… چیزی در سرم درست مانند آونگ ساعت می‌کوبید و پژواکش رعشه به تارهای اعصابم می‌انداخت… شاید باید …

نام رمان:

سکون

نام نویسنده:

عالیه جهان بین

قسمتی از رمان

کلید را در قفل چرخاندم و در با صدای تیکی باز شد.. گام اول را که برداشتم صدای برخورد پاشنه ی کفشم در سکوت وهم برانگیز خانه اکو شد.. برای لحظه ای ایستادم و حرکت نکردم.. لب پایینم را به دندان گرفتم و دستم روی کلید اسیر شده در قفلِ در مشت شد… چیزی در سرم درست مانند آونگ ساعت می کوبید و پژواکش رعشه به تارهای اعصابم می انداخت… شاید باید کمی مراعات احوالم را می کردم… اینروزها بیش از حد حساس شده بودم و این سکوتِ دائمیِ خانه انگار جورِ دیگری سازِ مخالف میزد… دلم نمی خواست قدم به خانه ای بگذارم که….
اما بالاجبار گام دوم را برداشتم و در یک حرکت کلید را از قفل بیرون کشیدم و در را تقریبا به هم کوبیدم… باید کسی زندگی را به این خانه برمی گرداند… هوا سرد بود و من عرق می ریختم و چندتار از موهای نمدارم را به هم چسبانده بود… باید دوش می گرفتم… دسته ی کیف چرمم را به دست دیگرم دادم و کلید را روی کانتر انداختم… پرده ها افتاده بود و تاریکی به سکوت خانه عجیب کمک میکرد برای آزارِ دلم…

دانلود رایگان  ضرباهنگ ۹

چند ستاره به این رمان میدی ؟؟
تعداد رای : 1 امتیاز کل : 1
  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: عالیه جهان بین
  • تعداد صفحات: 960
  • 1232 روز پيش
  • علی غلامی
  • 14,118 بازدید
  • ۵ نظر
لینک کوتاه مطلب:
نظرات
  • Nargess
    ۲ شهریور ۱۴۰۰ | ۱۵:۳۸

    چرا پی دی افش دانلود نمیشه؟

  • ستاره
    ۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ | ۱۳:۱۳

    سلام
    عالی بود اولاش من با ته نیا گریه کردم ولی اخرش خیلی قشنگ تموم شد کاش تا ازدواجشون رو هم نشون میدادین
    از همه بیشتر من اسم ته نیا رو دوست داشتم خیلی خیلی خیلی قشنگ بود
    بازم بابت رمانتون ممنون♥♥

  • آزاده
    ۱۸ فروردین ۱۴۰۰ | ۰۱:۰۸

    خوب بود

  • ناشناس
    ۹ بهمن ۱۳۹۹ | ۲۰:۵۸

    نخوندم هنوز

  • ناشناس
    ۱۵ آذر ۱۳۹۹ | ۱۸:۴۹

    صلم
    خواستم بپرسم کی رمان های جدید خانوم بهمن زاد میذارید
    ما اینهمه منتظر رمانهاشونیم
    هر پنج رمانو باهم نمیخواییم همون بی پناهان یه دندرو بیرون بدید فعلا بقیش بعدا هم دادید مشکلی نیست
    ای بابا

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • R.Sسلام وارد کانال ایتاشون بشید و ازشون خریداری کنید...
  • ستایشنميدونم چقدردیگه بایدقسمتون بدم تااین رمان رورایگان بزارید...
  • امیرعالی خوشم آمد...
  • چجوری بخونمشون؟...
  • زهرا زارع مقدمدر دل دارم سخن می اورم ان را بر زبان اما سخن کجا و خط زیبای رمان کجا ؟ ☆ واقعا ر...
  • گودزیلای همسایه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.