در این داستان می خوانیم
سرگذشت زنی را که شوهرش را از دست می دهد. به خاطر وجود سختی های بی شمار بر سر راه زندگی اش، مجبور به از دواج مجدد می شود. با مردی بزرگتر از خود به همراه دو پسر بزرگ.
او مجبور می شود همه جوونی واحساس را به چاله فراموشی بسپارد.برای بزرگ کردن طفلش، هر بلایی را به جان بخرد.
زندگی اش با آن دو پسرهمسر دومش، سراسر کینه ونفرت با آزار وافتراهایی که به وجود پاکش می زدند واورا بدنام می خواندند.
آن طفل معصوم، کیان فرزند زن بی نوا، قربانی حسادت وکینه ناجوانمردانه دو برادر ناتنی خود شد.
پدر ناتنی اش از دنیا می رود وعرصه بر آنها تنگ وتنگتر می شود ومادرش مورد ضرب وشتم دائم آن دو قرار می گیرد.
به نام کسی که همیشه وهمه جا مراقب ماست و در زیر رگبار و بارش شدید سختیها، چتر عدالتش را بی منت وبی منتها بر سر ما می گستراند. محبتش رابرسر زندگی ما قرار می دهد. شاید، ما آدمهای فراموشکار گاهی عدالت خدا از یادمان برود. درطول زندگی به هر چه که داریم بنازیم. به مال، زور، غرور، زیبایی. اما، مگر غیر ازاین است که سرشت همه ما ازگل است واوست که روح زندگی رادر کالبد وجودمادمیده؟امان وصد فغان از وقتیکه سوارارابه شیطان می شویم وبه صغیر وکبیر رحم نمی کنیم.
به نام نامی حق
نام رمان سایه مرگ. امیدوارم از خوندن این رمان لذت ببرید.
خیلی داستان قشنگی بود ممنون از نویسنده خوبش
امیدوارم موفق و سربلند باشه
از نظر شما عزیزان بسیار سپاسگزارم. اگر در دیدگاه پیامی دو یا سه بار از شخصی ارسال می شود. مربوط به خطایی است که منجرب به نرفتن بار اول دیدگاه می شود وبعد دوباره ارسال می شود. ممنون ار حمایتهای شما عزیزان