مطالب ویژه
دانلود رمان از کفر من تا دین تو

دانلود رمان از کفر من تا دین تو

از کفر من تا دین تو ۵ / ۱ / ۹۹
از خواب که بیدار شدم، چشمام به ساعت افتاد؛ که نُه را نشان میدهد.
با سرعت به قسمت سرویس بهداشتی رفتم، صورتم را شستم و به کمد گوشه اتاق هجوم آوردم، اولین لباسی که
چشمهایم مشاهده کردند؛ را برداشتم مانتو، شلوار جین پوشیدم.
مقابله آیینه موهای خرمایی رنگام را دم اسبی بستم.
کشوی اول که پر از لوازم آرایشی بود؛ را باز کردم، به چشمهای عسلیام رسیدگی کردم، دیگر وقت نداشتم بیش
از این به خود برسم روسری ساتن مشکی رنگ سر کردم، وسایل مورد نیازم را درون کوله پشتیام ریختم و روی
شانهام انداختم ، از اتاق بیرون رفتم.
با چندان سرعتی از پلهها سرازیر شدم که هر آن امکان داشت با سر به زمین برخورد کنم.
خودم را به آشپزخانه رساندم بابا پشت میز نشسته است، خیلی ریلکس صبحانه میخورد، مانند همیشه شکم
اش یک متر جلوتر زده.

قسمتی از رمان

جلو رفتم: سلام بابا.
با دهن پر جواب داد: سلام برنا خانم تنبل.
اعتراض کردم: بابا شما که بیدار بودید، من رو هم بیدار میکردید دیگه، حالا چه جوابی به مامان بدم؟
با بیخیالی گفت: این دیگه مشکل خودته.
با قهر از آشپزخانه بیرون رفتم، در حیاط سوار جنسیس خوشگلم شدم و برو که رفتیم، یعنی هر چقدر که
مامان به تناسب اندام اهمیت میدهد، بابای من بیخیال است.
مامان اصرار دارد؛ که من هر روز باید به باشگاهاش بروم، که یه وقت خدای نکرده، زبانم لال اندام من مانند بابا
نشود، به یاد دارم؛ از کودکی من را با خودش به باشگاه میبرد.
ماشین را مقابل در باشگاه پارک کردم و پیاده شدم چشمام به تابلو)باشگاه بُرنا( افتاد؛ لبخند زدم برنا به معنای
خوش اندام است، برای همین است که مامان اسم من و باشگاهاش را برنا انتخاب کرده.
با ربع ساعت تاخیرداخل شدم؛ وای خدای من سریع لباس عوض کردم و وارد سالن شدم بی توجه به نگاههای
چپ، چپ مامان سلام بلند بالایی سر دادم و روی گونهاش بوسه نشاندم، خودم را وسط جا دادم و شروع به
ورزش کردم.
دو ساعت بعد همراه مامان با ماشین خودم به خانه بازگشتیم.
به محض ورود، داخل حمام اتاق خود شدم و دوش کوتاهی گرفتم بلوز شلوار خانگی سرمهای رنگ به تن کردم
که خیلی با پوست روشن من همخوانی دارد.

مشخصات کتاب
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    زینب حاجی زاده
  • صفحات
    155
لینک های دانلود
اگر نویسنده این اثر هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • اشتراک گذاری
دیگر آثار
با عرض پوزش محتوایی جهت نمایش وجود ندارد !
4 نظر
نظرات
  • یلدا
    6 آبان 1399 | 23:45

    اسم رمان من رو مشتآق کرد، برای خوندانش ولی با خوندم قسمتی از خوندن رمان منصرف شدم.
    نویسنده عزیز ببنید گلم از نظر من اندام و ماشین شخصیت اصلی برای من خواننده خیلی مهم نیست، این نظر بنده هست، و مطمئنم نظر برخی دوستان متفاوت است، نکات نگارشی به خوبی رعایت شد، ولی دوست عزیز بعضی جا ها ادبی و بعضی قسمت ها ادبی نوشتی! مشخص کن، از نظر من ادبی می نوشتی زیبا تر هم می شود، و یک دفعه از سوار شدن به جنسیس پریدی به تناسب اندام می تونستی زیبا تر و به جا به کار بره،
    و من مطمئنم با تمرین می تونی بهتر قلم رو داشت باشی!

  • محمد
    2 آبان 1399 | 13:03

    بسیار عالی خیلی زیبا بود

  • رها
    26 مهر 1399 | 14:40

    من رمانو رو نخوندم یعنی با توجه به نثر کتاب اصلا راغب نشدم دوست عزیز خیلی خوبه که سعی میکنی بنویسی و برای خواستت تلاش میکنی ولی لطفا روی نثرت کارکن چشم هایم مشاهده کردن نه به چشمم خورد یا دیدم اینطوری روان تره به امید کارهای بهتر موفق باشی

  • ناشناس
    23 مهر 1399 | 11:36

    سلام نویسنده عزیز
    ممنون بابت رمان خیلی خوبتون
    فقط دوتا نکته اول اینکه بعضی جاها رمان مثل قالب خاطره نویسی شده بود که اگر نقطه های اوج داستان را پررنگ تر وبا جزئیات وتوصیفات بیشتر می‌نوشتین بهتر میشد دوم اینکه یه مقدار قلمتون جای کار داشت که مطمئنا کارهای بعدیتون قلم قوی تری خواهد داشت
    قلمتون مانا
    به امید موفقیت های روز افزون

درباره ما
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
  • 09024084858
نماد اعتماد الکترونیکی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانهمیباشد.