آرامش تقلبی
نویسنده: ر.حسینی
شروع: ۱۷/۱۲/۱۳۹۸
پایان: ۰۲/۰۲/۱۳۹۹
ژانر: عاشقانه، همخونه ای، کمی غمگین، طنز
وارد فرودگاه شدم نگاهی به اطراف انداختم
با دیدن اسمم به طرف اون شخص رفتم
یه دختر با موی کوتاه بلوند و چشمای سبز
وقتی بهش رسیدم لبخند زیبایی زد و دستشو جلو آورد
-سلام من مارالم قراره شما رو همه جا بگردونم تا با اینجا آشنا بشین.
سلامی کردم و منتظر شدم در رو برام باز کنه
نگاهی به اطراف انداختم
میتونستم نگاه متعجبشو روی خودم حس کنم.
با کلافگی گفتم:
-نمیخوای در رو باز کنی یا باید بیشتر وایسم؟
چشمای سبزش گرد شدن و به خودش اشاره کرد:
-م…من در رو براتون باز کنم؟
داد زدم:
-مگه به جز تو هم شخص دیگهای اینجا هست؟ زود باش دیگه پاهام خسته شدن.
با دادی که زدم انگار ترسید
سریع جلو اومد و در رو باز کرد
سوار شدم که دختره هم در رو بست و خودش هم سوار شد.
از هر جایی که رد میشدیم دختره توضیحی میداد و مخمو میخورد
نگاه سردی بهش انداختم که دهنشو بست.
-خودم دارم میبینم جاهای جدید رو، پس دیگه نیازی نیست دهنتو باز کنی.
بدون توجه به چشمای مبهوتش نگاه ازش گرفتم و دوباره به بیرون خیره شدم
شاید از اینجا متنفر باشم ولی به همون اندازه دلم تنگ شده بود.
با توقف ماشین نگاهی به خونهی رو به رو انداختم
یه خونهی بزرگ و شیک که به عمارت شبیه بود شاید هم خود عمارت بود.
راننده در رو باز کرد که پیاده شدم
رو به همون دختره گفتم:
-خونه رو کی عوض کردن؟
-تقریبا سه سالی میشه.
سر تکون دادم و وارد حیاط شدم
یه حیاط خیلی بزرگ که پر از گل و درخت بود.
عطسهای کردم که صدای خندهای شنیدم
اصلا رمان خوبی نبود
اصلا رمان خوبی نبود
سلام
من رمان ارامش تقلبی را دانلود کردم اما فقط ۴صفحه بود♀️♀️که هیچ متنی هم نداشت