رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
دانلود رمان یک فنجان گلبرگ

دانلود رمان یک فنجان گلبرگ

مقدمه

گاهی، نبودن هایی هست که نه تنها به نفع خودت بلکه به نفع دلت هم هست، دلت گاهی کور می شود، چشم هایش را باز کن تا بهتر ببیند، درک کند که هر کسی لیاقت دوست داشتن را ندارد!

خلاصه

گلبرگ بعد از چند سال زندگی مشترک با یک شکست روبه رو می شود، یک شکست که او را از خود و اطرافیانش دور می کند تا اینکه سر و کله ی آراد پسر دوست پدرش که چند سال پیش به طور ناگهانی به خارج از کشور مهاجرت کرده بود پیدا می شود و زندگی گلبرگ را دست خوش اتفاقات قشنگ می کند!

از باشگاه خارج شدم و در حالی که کوله ام را رو شانه ام می انداختم از پیاده رو شروع به قدم زدن کردم.
هوای پاییزی کمی سرد بود؛ آسمان هم انگار مثل من دلش گرفته بود و قصد گریه داشت.
حدسم درست بود، طولی نکشید که زمین با قطره های ریز باران خیس شد.
دو طرف بند کوله ام را انداختم؛ دست هایم را داخل جیب پالتویم قرار دادم و کمی قدم هایم را کند کردم.
باران برخلاف تمام چیز ها و تمام آدم های دو رو اطرافم به من حس بودن می بخشید، حسی که خیلی وقت بود درونم به قتل رسیده بود!
از پله های پل هوایی بالا رفتم و سعی کردم ذهنم را از گذشته و مردی که چند سال با او زندگی کرده بودم آزاد کنم!
نفسی عمیق کشیدم که بوی دود و نم باران را تنفس کردم!
صدای بوق بوق ماشین ها لذت باران را از بین می برد اما با آن همه سعی کردم تمام مسیر تا خانه را پیاده گز کنم تا با باران هم قدم شوم.
نزدیک خانه بودم که موبایلم زنگ خورد، از داخل جیبم خارج کردم.
شماره ی خانه بود، حتما مامان باز هم نگرانم شده. جواب دادم :
-بله؟
صدای مامان توی گوشم پیچید :
-سلام گلی مادر کجایی؟
کلید را از داخل کوله ام خارج کردم و در همان حال جواب مامان را دادم :
-سلام، سر کوچه ام مامان، رسیدم.
مامان کمی تنِ صدایش را پایین آورد.
-مهمون دارم مادر، زود بیا.
پوف خدایا، اصلا حال و حوصله ی مهمان بازی نداشتم!
حتما یا خاله اینا باز هم آمدند یا دوست مامان!

دانلود رایگان  دانلود رمان کدو تنبل

چند ستاره به این رمان میدی ؟؟
تعداد رای : امتیاز کل :
  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: دخترزمستانی (مهنازsm)
  • تعداد صفحات: 240
  • 1301 روز پيش
  • علی غلامی
  • 9,582 بازدید
  • ۵ نظر
لینک کوتاه مطلب:
نظرات
  • ستایش
    ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ | ۱۵:۳۸

    خیلی عالی بود واقعا یه داستان بودی کاملا اجتماعی و درد و رنجرها رو به همراه داشت دستت دردنکنه.

  • bzhra
    ۱۰ مهر ۱۳۹۹ | ۱۷:۰۳

    با سلام
    ممنون از بابت این رمان بسیار عااالی

    درمورد رمان باید بگم که:

    واقعا اجتماعی بود و واقعا بعضی از حقایق کثیف رو تو دلش جا داده بود…..ولی خیلی زود از اتفاق افتاده شود عبور میکردید درحالی که به نظر من این اتفاق بزرگترین مشکل و دردسر برای یک دختر از جنس پاکی و زلالی است.

    سپاس.

  • چکاوک
    ۹ مهر ۱۳۹۹ | ۰۹:۱۳

    رمان زیبای بود ممنون

  • Venus
    ۷ مهر ۱۳۹۹ | ۰۱:۲۵

    خیلی تکراری

  • ناشناس
    ۵ مهر ۱۳۹۹ | ۱۲:۱۲

    سلام لطفا لینک دانلود اندروید رو درست کنید مشکل داره.ممنون با تشکر

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • R.Sسلام وارد کانال ایتاشون بشید و ازشون خریداری کنید...
  • ستایشنميدونم چقدردیگه بایدقسمتون بدم تااین رمان رورایگان بزارید...
  • امیرعالی خوشم آمد...
  • چجوری بخونمشون؟...
  • زهرا زارع مقدمدر دل دارم سخن می اورم ان را بر زبان اما سخن کجا و خط زیبای رمان کجا ؟ ☆ واقعا ر...
  • گودزیلای همسایه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.