بعضی رابطه ها نه عادته،نه عشق،نه دوست داشتن،چیزی فراترازاین هاست،نه توبرای اومیمانی،نه اوبرای تو،اماهردوبی هم نمی توانیدبمانید… واین دردناک ترین رابطه دنیاست!
شخصیت هابانام اصلی…
ژانر:اجتماعی،عاشقانه،پلیسی
نویسنده ی رمان های دخترپاییزی،ازترمه تاتو،چشم آهوی من :مریم۸۸۲(مریم رعنایی)
دکترباهیجان شروع به معاینه کرد،هنوزهم باورنمی کرد مرده ای که خودش مدارک مرگش راامضازده بودحالاصحیح وسالم روبه رویش نشسته،دست های هویداروی گردنش سرخورد،هنوزکبودی های طناب روی گردنش خودنمایی می کردولی خبری ازدردوسوزش نبود…. دکترباعجله به یکی ازپرستارهاگفت-سریع به خانوادش خبربدین..
هویدازیره لب تنهااسمی راکه در ذهنش خطورمی کردوبه زبان آورد-محراب…
یک سال قبل….
دخترک باغرورروی صندلی مخصوصش نشست وسیگاربرگش راروشن کرد،نگاهی گذرابه عکس های روی میزش انداخت..
-بازم یه مشت آدم نفهم کله پوک!
چنان باغرش صابررازدکه دیوارهای اتاق ازشدت ارتعاش صدای دخترک به لرزدرآمدند..
صابر-به گوشم هویدا!
-این سرخراروکه فرستاده؟
-جناب ملکی،گفتن کارشون خیلی درسته به نظرم یه امتحانی بکنیم!
-کسی نظره تورونخواست،گمشوازجلوچشام!
-نیارمشون خدمتتون؟
-اول اون ملکی س*گ خوروبیارپیشم،بعداخودم بهت میگم چیکارشون کنی..
-امر،امره شماست،بااجازه!
-نکبتتت!
سویشرت مشکی رنگش رابه تن کردوازاتاق بیرون آمد،خدمه ونگهبان هاباترس خودرامشغول کاری نشان میدادند،بازهم دراین میان ملکی شجاعت به خرج دادونطق هویداراباز کرد..
ملکی-به به چشم مابه جمال هویداواشد!سلام برپول دارترین وکثیف ترین زن خاورمیانه!کیفت که کوکه انشاالله؟
-زیادازحدازفکت کارمی کشی ملک نکبت!
چطوری میتونم رمانمو اینجا بنویسم؟