می گویند باید کسی باشد که آدم را بفهمد …
اما من می گویم ؛
اول خودت ، خودت را بفهم ،
آن وقت تصمیم بگیر ؛
می خواهی کَسی باشد که با تو کنار بیاید ؟
یا کَسی باشی که با خودش کنار می آید ؟
اگر خودت با خودت کنار بیآیی ؛
دیگر منتظرِ کسی نیستی که به او تکیه کنی
و با جا خالی دادنِ ناگهانیَش زمین بخوری ،
آن قدر قوی می شوی که به خودت تکیه کنی ، همان کَسی که تا اَبَد کنارت است ؛
” خودت “وقتی کَسی باشی …
که خودش را می فهمد …
خوشحال تری …
وبی منت و بی توقع زندگیِ آرام را …
به خودت می بخشی …
سعی کردم یکم آرامشم رو حفظ کنم، بدون این که نگاهش کنم لب تر کردم و با صدای لرزونی گفتم.
_آرتین، به قرآن فق..فقط می..می خواستم مامانمو ببینم…ب. خدا..
اون لحن آروم به یک باره فرو ریخت و با عربده ای که توی صورتم زد، کلا لال شدم.
_تو غلط کردی! مگه نگفتم خانواده بی خانواده. مگه نگفتم حق نداری از این جهنم بری بیرون! مگه نگفتم اگه از اعتمادم سو استفاده کنی میشم اون آرتینی که همتون ازش وحشت دارید؟ مگه نگفتم وقتی پای اون عقدنامه کوفتی رو امضا کردی دیگه همه چیو ازت میگیرم غیر از نفس کشیدنت! می خوای اونم ازت بگیرم؟ می خوای حق نفس کشیدنتم مال من باشه؟ نگفتم لازم باشه اینم ازت میگیرم؟
سلام واقعا رمان خیلی خوبی بود
رمان زیبایی بود ممنون
واقعا رمان زیبایی بود بخصوص که واقعی است با تشکراز نویسنده ی عزیز
واقعا رمان قشنگی بود
هنوز چند صفحه ازشو خوندم ولی انقد رمان خوندم که بفهمم رمان خوب از اولش چجوریه و این رمان معلومه که رمان قشنگیه