داستان کوتاه دزد کوچولو

داستان کوتاه دزد کوچولو

آیدا(

سیاوش کلاه رو گرفت سمتم و گفت:مواظب خودت باش و مثل همیشه عالی باش.

کلاه رو ازش گرفتم و گذاشتم روی سرم و گفتم:نگران نباش.

سوار موتور شدم.

روشنش کردم و با یه گاز از سیاوش دور شدم

با سرعت پیچیدم تو کوچه و…

بمب.

خوردم به ماشینش.

سریع پیاده شد و با ترس اومد سمتم.

با نگرانی گفت:خوبید؟چرا یهو پیچیدید جلوم؟

اومد کمکم کنه بلند شم.که کلامو برداشتم.

وقتی دید دخترم با بهت نگام کرد.

دستمو گذاشتم روی سرم و گفتم:آی سرم!

با ترس گفت:بلند شید باید بریم بیمارستان.

خودش کمکم کرد تا بلند شم.

تا روی پام وایسادم مثل اینا که سرگیجه دارن رفتار کردم و تو یه حرکت خودمو پرت

کردم بغلش!)مثلا بیهوش شدم(

با نگرانی سفت گرفت منو تا نیوفتم.

زمزمه کرد:خانوم؟خانوم؟

جوابی ندادم.چشامم بسته بود.

دوباره گفت:وای بدبخت شدم،باید ببرمش دکتر.

PAGE 2

من رو روی صندلی عقب خوابوند.

خودشم نشست پشت فرمون و به سرعت گاز داد.

آروم چاقویِ زامن دارمو درآوردم و تو یه حرکت گذاشتم روی گلوش.

زمزمه کردم:بزن کنار!

بهت زده از تو آیینه نگام کرد.

چشم های قهوه ای تیره اش داشت از حلقه ی چشاش در میومد.

ماشینو گوشه ای پارک کرد.

گوشیمو در آوردم و به سیاوش زنگ زدم.

سیاوش:الو؟آیدا حالت خوبه؟

_خوبم بیا سر میدون.

سیاوش:باشه

قطع کردم

ادامه این داستان رو در ۴۰ صفحه میتوانید از فایل pdf زیر دانلود کنید

 

مشخصات کتاب
  • ژانر
    اجتماعی
  • نویسنده
    نرجس کاویانی
  • صفحات
    40
لینک های دانلود
اگر نویسنده این اثر هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • اشتراک گذاری
1 نظر
نظرات
  • جورجیا
    8 شهریور 1399 | 01:13

    عزیزم روند کارت خیلی کلیشه ای ، تکراری و ضعیفه. غلط املایی هم داری
    رو ادبیات و محتوا خیلی باید کار کنی
    چرا داستانت اینقدر مرد محور بود؟!

درباره ما
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
  • 09024084858
نماد اعتماد الکترونیکی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانهمیباشد.