افسانه پزشک یک بیمارستان است. او که تا به امروز با اتفاقات سخت زیادی دست و پنجه نرم کرده، متوجه این می شود که در اطرافش اتفاقات عجیبی می افتند و می فهمد که چیزی این وسط درست نیست. او با دیدن پسری عجیب و غریب، ناخواسته مسیرش تغییر می کند و بدون اینکه بخواهد، پا در مکانی می گذارد که به آن “انجمن خون آشام ها” می گفتند… و اتفاقاتی برایش می افتد که تا به آن روز حتی خوابش را هم نمی دید. اتفاقاتی که باعث شد…
«نمی دونم هیچ وقت این نوشته ها خونده می شن یا نه. نمی دونم گفته ی اونایی که می گن روح هر آدم چند بار توی چند جسم مختلف و توی زمان های مختلف زندگی می کنه درسته یا نه. نمی دونم پیشگو درست گفته یا نه. اما می خوام یکم خودم رو نصیحت کنم، یکم با خودِ آینده ام حرف بزنم. الان من به جایی رسیدم که بهش میگن ته خط! نمی دونم اسم جسمی که در آینده روحم داخلش میره، باز هم افسانه خواهد بود یا نه.
چمدان بزرگم را داخل ماشین گذاشتم و نگاه آخرم را به خانه ی مادری ام انداختم. آهی کشیدم و متن نامه ای را که روی تخت، برای مادرم، گذاشته بودم با خودم و در ذهنم مرور کردم.
– حالم خوب نیست مامان. می خوام یکم تنها باشم تا بتونم خودم رو پیدا کنم. جام امنه، نگران من نباش و سعی کن بدون اینکه من رو در نظر بگیری، به پیشنهاد ازدواج آقای حسینی فکر کنی. مرد خوبیه. ببخشید که همیشه خودخواه بودم و خواستم همیشه کنار من باشی. حالا دیگه من بیست و هفت سالمه. بیشتر از هر موقعی می خوام که تنها باشم. می دونم که تو هم خیلی وقته که از تنهاییت خسته شدی. دیگه نگرانم نباش مامان. خیلی وقته بزرگ شدم.
خعلی قشنگ بود
نیست جلد دومش هر چی میگردم پیدا نیمکنم
قشنگه ولی خیلی کنجکاوم ک جلد دوم رو بخونم اما پیدا نمیکنم
جلد دوم نیست
من هر چی گشتم جلد دوم گوی حیات نه تو گوگل بود نه تو فروشگاه
اگه میشه ی جوری بزاریدش
من کنجکاوم
خیلی رمان خوبیه ازدستش ندید.من دوستش داشتم
این رمان عالی بودعالی خیلی مشتاقم جلد دو رو زودتر بخونم
بله عزیزم جلد دوم داخل کانال داره پارت گذاری میشه. آدرسش اینه @fariba_roman
جلد دوم هم داره؟
هنوز نخوندم ولی قشنگه