«به نام خیاط قلب های پاره،پاره»
رمان: رمان عشق تلخ یا شیرین
نویسنده:Masomeh
خلاصه:(داستان درمورد دختری است که در اوج تنهایی و مشکلات خودش،بنابر دلایلی در
پیچ و تاپ عشق قرار میگیرد و با آن دست و پنجه نرم میکند).
مقدمه:(عشق در حین تلخی و سختی شیرینی خاصی داره ک بعد از اتمام سختی به آن پی میبریم…عشق واژه ی ترسناک و شاید هم زیبا باشه،ک در نظر انسان ها متفاوت است.
بعضی از عشق ها با پایان خوش و بعضی با پایان بد به اتمام میرسه…پس میتونیم بگیم عشق هم تلخه هم شیرین،هم ترسناک هم زیبا،هم خوب و هم بد و…).
با صدای کوبیده شدن در لای پلکام رو باز کردم و با صدای گرفته گفتم:بله؟
نرگس خانم:ویستا دم در کارت دارن
ای خدا کی تموم میشه اینهمه بدبختی کی اخه؟؟؟!
اخه جز طلبکارا کی با من بدبخت بیچاره کار داره
من:چشم نرگس خانم الان میام
کش و قوسی به بدنم دادم و پا شدم یه شال و مانتو پوشیدم و بدون نگاه کردن به قیافم در آینه راه افتادم و از در خارج شدم…
وقتی رسیدم پیش در با چهره ای که روبه رو شدم انگار دنیا خراب شد رو سرم
-سلام آقای صادقی
-چه سلامی خانم… یک ماهه به ما بدهکاری هنوز نیومدی تسویه کنی
صداش اونقد بلند بود که ترسیدم و لال شدم
-خانم با شمام
-آروم تر آقای صادقی من آبرو دارم…چشم دنبال کار هستم،حقوق ماه اول رو بگیرم میام برای تسویه
-هه به همه اینو میگی؟؟؟ببین خانم محبی اگه تا اخر ماه تسویه نکنی دیگ عصبانی میشم
-چشم آقای صادقی آروم صحبت کنید
یه پوزخند حوالم کرد و راشو کشید رفت.من موندم و یه عالمه بدبختی ک باعث و بانیش اون مرتیکه شوهر مادرم بود که بعد از مرگ مادر عزیزم منو از خونه انداخت بیرون…
هنوز کاملش نکردم ولی تا همین جاش فوق العاده افتزاااااحه ینی چی هنوز دو روز از اشناییش با پسره نگذشته عاشقش میشه بعدشم سریع میره بهش اعتراف میکنه و سبک بازی درمیاره بوسش میکنه اه اه
سپاس فراوان از همگی❤
(نویسنده رمان هستم)
خوب بود
سلام خیلی رمان قشنگی بود من خودم رمان مینویسم و از رمانای توهم زیاد بازدید میکنم
ممنون رمان عالی هست عالی بود