خلاصه رمان شمیم اردیبهشت ؛
اصلا مگر می شود تو باشی
ومن
من سوخته و ویران
در این زمستان تاریک
سبز🌱 نشوم
و جوانه نزنم
وقتی سر انگشت نورانی ات
تن یخ زده و قلب رنجور مرا
نوازش کند ,کار تمام است
بیا ببین که نوازشت از همان دل سوخته
چه درخت تناوری از مهر ساخته.
این کتاب چاپ شده هست و به درخواست نویسنده داخل سایتمون به اشتراک گذاشتیم
حتما این رمان رو دانلود و مطالعه فرمائید
با صدای باز شدن در چشمهایم را باز کردم. نهال در حالی که میخندید و دستهایش را به کمر زده بود نگاهم میکرد.
ـ ساعت رو دیدی؟
کش و قوسی به بدنم دادم. خورشید دست نارنجیش را کشیده بود روی دیوار و آخرین تلاشش را برای روشن نگه داشتن شهر میکرد. داشتم در ذهنم کلنجار میرفتم که صبح است یا شب!
در خلائی از بیزمانی گرفتار شده بودم، اصلاً یادم نمیآمد کی خوابم برده بود. به صورت گیج و نگاه مبهوتم لبخند زد.
ـ نجوا خانم بلند شو باید بری دنبال کار! ببین ساعت ۸ شده امّا تو هنوز خوابی!
صدای بازی بچهها از کوچه میآمد و صدای بلندگوی وانتی که تبلیغ میوههای تازهاش را میکرد.
با خودم فکر کردم معمولاً بچهها عصرها برای بازی فوتبال به زمین خاکی پشت خانه میآیند، وانتی هم که صبح به این زودی در کوچهها سرک نمیکشید.
بلند شدم، هنوز گیج بودم. نهال مقنعهاش را از روی سرش برداشت و خندید.
ـ تو که هنوز حاضر نشدی؟!
لبخند کجی زدم.
سایر رمان های این نویسنده که بصورت رایگان در اختیار شما عزیزان قرار داده است
ای دی اینستا خانم نرگس رضایی برای ارتباط با شما عزیزان
Nargesrezaee2018
عالی بود هر چهار کتابی که من از ایشون خوندم بسیار زیبا بودن , اگه دنبال یه کتاب رمان عاشقانه خوب هستین کتابهای این نویسنده عالی هستن مخصوصا رویای مات که بینظیر بود