رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
دانلود رمان سفر بی پایان

دانلود رمان سفر بی پایان

_خب،داشتی میگفتی.
زل زدم به گلدون روی میز و شروع کردم:همه چیز از اولین باری که تو آینه پشت سرم دیدمش شروع شد!
چشام رو به زور باز نگه داشته بودم. یه صدایی هی دم گوشم می گفت ولش کن ،جمع کن بخواب.گور بابای استاد و نمره و کلاس.اما وقتی به این فکر می کردم که کل زحمت های این ترمم بستگی به همین طرح داره شیطونو لعنت می کردم و ادامه می دادم…
نزدیکای چهار صبح بود که تمومش کردم.چشمام اونقدر تار می دید که اصلا ندیدم چی شد.مداد و خط کشم رو پرت کردم رو میز .عینکم رو در آوردم و بی معطلی پریدم رو تخت……………..

یه صداهای گنگی میومد.خیلی شبیه صدای مامانم بود.هی می خواستم چشامو وا کنم اما نمی شد.بیخیال صداهاشدم و بیشتر زیر پتو خزیدم.
یهو با صدای دادی که تو اتاق پیچید چسبیدم به سقف و برگشتم…

قسمتی از رمان

مامان:بــــهـــار،حنجره نموند واسم پاشو دیگه.
گیج و منگ نگاش می کردم.ضربان قلبم رو هزار بود.به خودم که اومدم آتیشی گفتم:مادر من بخدا این داد هایی که می زنی آخرش دخترتو جوون مرگ می کنه.بیا دست بذار رو قلبم ببین چه جوری داره می زنه.
_اگه بدونی ساعت چنده که تند تر می زنه.مگه بخاطر همون طرح کوفتی تا صبح بیدار نموندی؟
دو دستی کوبیدم تو سرم و گفتم:یا جد السادات ساعت چنده؟
نگاهی به بالا سرم انداخت و گفت:فکر کنم نیم ساعتی میشه کلاست شروع شده.
_ای خدا منو گاو کن.
با سرعت جت خواستم از تخت بیام پایین که پام لای پتو گیر کرد و با مخ اومدم کف پارکتا.

دانلود رایگان  دانلود رمان مرغ آمین اندروید،pdf،ایفون

مامان سریع دوید سمتم و با نگرانی گفت:چی کار می کنی تو دختر؟پاشو .پاشو دست و پا چلفتی.
با آه و ناله بلند شدم.گونم بدجور درد می کرد.اهمیت ندادم و شروع کردم به حاضر شدن.

کلا یکم سر به هوا و به شدت ترسو بودم.
تند تند موهامو شونه زدم و با کلیپس بالای سرم جمع کردم.دم دستی ترین مانتو شلوارم رو پوشیدم.مقنعه ام رو هم سرسری پوشیدم.
طرحی رو که هشت ساعت واسش زحمت کشیدم رو با احتیاط لوله کردم .وسایلم رو انداختم تو کیفم و از اتاق پریدم بیرون.
هراسون دنبال سویچ بودم که مامان گفت.
_نگرد نیست.بابات ماشینش پنچر بود ماشین منو برد.

چند ستاره به این رمان میدی ؟؟
تعداد رای : 1 امتیاز کل : 1
  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: نرگس نعمت زاده
  • تعداد صفحات: 430
  • 1436 روز پيش
  • علی غلامی
  • 10,572 بازدید
  • ۲۲ نظر
لینک کوتاه مطلب:
نظرات
  • Fereshth
    ۴ دی ۱۳۹۹ | ۱۱:۱۷

    میشه اسم جلد دوم بگید؟

  • Aila zare
    ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۱۶:۳۳

    سلام لطفا جلد دومش رو بزارید حتما رمان هیجانی وترسناک وبه لطف نفس و آراد طنز

  • Feeling Queen
    ۲۶ آذر ۱۳۹۹ | ۲۳:۳۵

    این رمان عالیه فصل دومش توی تلگرام و من و یا هر کس دیگه شاید نتونیم بخونیم پس نویسنده گرامی لطفا فصل دومش رو هم برامون بزارید من که دارم از خماری بقیش میمیرم

  • آوین
    ۵ آذر ۱۳۹۹ | ۱۶:۵۷

    من جلد دومشو میخوامممم
    خیلی قشنگ بود
    عالییییی

  • bita
    ۲۱ مهر ۱۳۹۹ | ۰۳:۴۹

    لینک کانالتون رو میشه بزارید

  • A.m
    ۱۹ مهر ۱۳۹۹ | ۱۴:۰۳

    چه جوری باید فصل دومش رو پیدا کرد

  • سارا
    ۱۱ مهر ۱۳۹۹ | ۲۳:۳۶

    فصل دوم این رمان چرا نیست؟

  • مریم
    ۱۰ مهر ۱۳۹۹ | ۲۰:۰۶

    من عاشق این رمانم واقعا خیلی خوبه الان فصل دومش هستم به صورت انلاین خیلی خوبه

  • نرگس
    ۲۷ خرداد ۱۳۹۹ | ۰۸:۳۸

    رمان توی کانالم به اسم ساعت۲۵ پارت گذاری می شه

    • زینب
      ۱۷ فروردین ۱۴۰۱ | ۲۳:۳۸

      تو کدوم پیتم رسان

  • هستی
    ۲۱ خرداد ۱۳۹۹ | ۱۷:۵۰

    من تو کانالتون هم رفتم فصل دومش نیس میشه بزارید لطفااااا

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • R.Sسلام وارد کانال ایتاشون بشید و ازشون خریداری کنید...
  • ستایشنميدونم چقدردیگه بایدقسمتون بدم تااین رمان رورایگان بزارید...
  • امیرعالی خوشم آمد...
  • چجوری بخونمشون؟...
  • زهرا زارع مقدمدر دل دارم سخن می اورم ان را بر زبان اما سخن کجا و خط زیبای رمان کجا ؟ ☆ واقعا ر...
  • گودزیلای همسایه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.