عمریست که به انتظار نشسته ام
بر سر کوچه ی تنهایی هایم ،
و خاطراتت را مینویسم بر دفتر سیاه
زندگی ، همچون نامه هایی بر تن عریان باد ،
شاید که روزی گذرش بر در خانه تو افتد
و نامه رسان منِ دیوانه شود این نسیم
سرد پائیزی .
ولی کجاست آن نسیمی که عطر تن تو
را به مشام من رساند ،
کدام گلبرگ بهار و کدام برگریز پاییز قرار
است نشانی از تو برای من آورد ،
حال که صحبت به اینجا رسید بگذار
…
ارادت یکی از همراهان به ( هفت نامه برای مریم )
سپاس
صداتون رو زیاد میکشید