رمان: سوره ی عشق، آیه ی تو
به قلم: مریم گل محمدی
(یک نفر که می نویسد)،
آخرین نگاه را هم از خانه و آن باغچه ی کوچک گوشه ی حیاط گرفتم. وقت رفتن و دل کندن بود. همان دلی که فرهاد به خاطرش کوه و جان کَند.
در دو طاق سفید رنگی که یقین داشتم دیگر هرگز به رویم باز نخواهد شد، بستم.
به راه افتادم. برخلاف چرخ های کوچک ساک نیمه پُرم، چرخ زندگی ام شکسته بود. یعنی چوب لای چرخش گذاشتند و سرنگونم کردند.
برخلاف فیلم ها و داستان ها که روز رفتن آسمان تیره و دلگیر است و می بارد، آسمان شهر من، آفتابی تر از همیشه بود.
به اواسط کوچه ی باریک و بلند رسیده بودم که بی اختیار ایستادم. به سمت ساختمان دو طبقه ی سنگ نما برگشتم. به پنجره ای چشم دوختم که یک ماه از بسته شدنش می گذشت. خبر از او داشتم ولی آیا او هم از من خبر داشت؟ گمان نمی کنم!
قبل از آن که نگاهم به طبقه ی نیمه ساختی که روزها و ساعت ها برایش طرح و نقشه می کشیدم، سنجاق شود، از آن جا دور شدم.
برای اولین تاکسی، دست تکان دادم. به محض نشستن سر به شیشه ی تاکسی زرد رنگ تکیه دادم و چشم بستم. هر چه بیشتر نمی دیدم راحت تر می توانستم بگذرم و بروم.
با صدای سوت قطار، چشم از سنگ های سیاه و سفید کف سالن برداشتم، پر چادرم را میان دست گرفتم و با دست آزاد دیگرم چمدان را به دنبال خودم کشیدم.
بدون شک تمام مسافرها خبر از مقصد نهایی خود داشتند، اما من چه؟ من هم خبر از انتهای این مسیر داشتم؟ داشتم! می دانستم انتهای این راه سر از جهنم در خواهد آورد. می دانستم و چاره ای به جز رفتن، نداشتم.
آیه وحامد عالی بود ولی چرا بعداز کارت به کارتم هنوز لینک رمانو نفرستادید من منتظرم
رمان سوره عشق آیه تو عالی بود ولی برای ادامه ش کارت به کارت کردم ولی لینکش رو نفرستادید من منتظرم
خیلی قشنگ است ولی نصف چرا ماک فقیر هستیم
چگونه باقی داستان را دانلود کنیم خیلی زیبای ولی ماچ گناهی کردیم درست شما خیلی زحمت میکشید ممنونم ولی خیلی بد آخرش ندونیم
سلام.
ببخشید میشه رمان (درنده تاریک شب) رو در سایت قرار ببدید؟
ممنون
سلام
ممنونم بابت رمانه
جالب بود داستانش
امکان دسترسی بهش هم عالی بود
ولی حیف که کامل نبود
زحمت بکشین کاملشوبذارین ممنونتون میشیم
سلام برای دریافت نسخه کامل و رایگان چیکار کنیم
عااالللیی
عالی بود ولی چرا کامل نبود …..
بسیار عالی وجذاب
رمانت عالی بود مریم جان دست مریزاد با آیه و حامد لذت بردم