امشب می توانم غمگنانه ترین شعرها را بسرایم
مثلا بنویسم:
شب پرستاره است
وستاره های آبی….. ،لرزان در دوردست
بادِ شبانه در آسمان می گردد وآواز می خواند
امشب می توانم غمگین ترینِ شعرهایم را بسرایم
اورا دوست داشتم و گاه او نیز مرا دوست داشت
در شبهایی اینچنین اورا در میانِ بازوانم می گرفتم
بیشتر وقت ها زیر آسمان لایتناهی اورا می بوسیدم
او مرا دوست داشت و گاه من نیز اورا دوست داشتم
چشمان آرام و درشت او را چگونه می توان دوست نداشت؟
امشب می توانم غمگین ترین شعرها را بسرایم
فکر اینکه اورا ندارم …..😔
احساس این که از دستش داده ام😔
گوش دادن به شب طولانی ای که /بدون او بلندتر هم شده است
و شعر….. که نزول می کند بر روحم
بمانند شبنمی بر چمن
چقدر مهم است ؟که عشقم نتوانست او را نگهدارد؟
شب پرستاره است و
او با من نیست😔
تا همین اندازه کافی است
……………………………………..پابلو نرودا