(شیرینی روزهایمان)
آن روز ها…
آن روزها که تو بودی
من بودم
شادی بود
خوشحالی بود
زیادی شیرین بود، آنقدر شیرین که توش غرق شدم و یادم رفت شیرینی آن روزها برای چیست؟
خوب، شیرینی آن روزها نبود که دنبالش بگردم.
خوب، تو بودی و بست…
تو بودی که روزهایمان شیرین شد…
و من چه ساده بودم که شیرینی روزهایم را از دست دادم.
و چه بی رحم است دل هایمان که موقع دوری میفهمد و رسوایمان میکند.
چه بی رحم است دلی که خودش غافل می شود و خودش هشیار…
اما هشیاری امروز چه به درد میخورد ما را…
ای دل بی رحم دیروز کجا بودی؟
کجا بودی که یادم بیاوری شیرینی روزهایم را حفظ کنم. که شیرینی روزهایم با او تمام نشود..
شیرینم، آری…شیرین، روزهایم نبود او خودش شیرین کننده روزهایم و روزهایمان بود. او شیرینم بود.
شیرینم برگرد و روزهایمان را شیرین کن.
نویسنده و گوینده: کمند اعلائی