داستان در مورد زندگی ارسلان و برادرش گاوچرون که با اتفاقات پیش اومده دشمنی زیادی با هم دارند .
ارسلان صاحب خانه سالمندان با دویست زن و مرد سالمند که همه شون درگیر بیماری هستن در بین اونا عمو قدیر نامی هست که دردسر های زیادی برای ارسلان میسازه و باعث میشه تا مرز ورشکستگی بره، گاوچرون از این قضیه حسابی خوشحال میشه. در همون بحبوحه سحر دختر مو قرمز و زشت ما وارد زندگی این دو برادر میشه و باعث میشه راز هایی که این وسط از دشمنی این دو برادر سر به مهر بوده باز بشه …
#توجه_این_داستان_سبک_چاپ_هست
با عرض ادب و احترام سلام
این رمان برای امثال من ومایی نوشته شد که در پی خودمان به تقدیر های تلخمان چنگ می زنیم . از دردی که در خانه سالمندان پیچیده ، از بوی حسرت و رنگ نگاه های تلخشان نوشته شد شاید این افراد مهربان و دوست داشتنی کمی مورد توجه قرار بگیرند . شاید روزی برسد که کم لطفی ها تمام شود . آنان همیشه نگران ما بوده اند . بیایید کمی نگرانشان باشیم .
اول از همه تشکر ویژه دارم از حمایت کننده های من که در این راه حمایتشان را از شخص من دریغ نکرده اند و سپس از خانواده ایی که قدم به قدم همراهم بودند و تنهایم نگذاشتند .
از تمام کسانی که نگاه پر مهرشان را ، محبت و همراهیشان را از من دریغ نکرده و دورا دور در این راه پر پیچ و خم مایه ی دل گرمی من شده اند تشکر می کنم .
من به عشق شما و برای شما پر از انرژی ادامه خواهم داد .
از حمایت هایتان کمال تشکر را دارم .
برای دادن نظرات به پیج اینستاگرام
@roman_vahidehrahimi
و برای خواندن رمان های آنلاین به کانال
@roman_vahidehrahimi
مراجعه فرما
امضا : وحیده رحیمی
لینک دانلود رمان به درخواست نویسنده برداشته شد
چطور باید این رمان و نصب کنم