رمان دختر نقاب دار، روایتگر زندگی آنالیا محبی خلافکار و رئیس بزرگترین باند قاچاق مواد. زندگی این دختر سراسر رازه! با نفوذ سه پلیس به باند، متوجه چیز های عجیبی در مورد زندگی این دختر میشن و جالبترینش هویتشه چون هیچ کسی به اسم آنالیا محبی در هیچ کشوری نیست و هنوز هم اونا در تلاش برای شناختن این دختر هستند.
سخنان نویسنده:
سلام دوستان قبل از شروع رمان چند نکته رو می خواستم خدمتتون بگم. این رمان اولین رمان منه، قصد نداشتم اول منتشرش کنم و خودم فایلش کرده بودم. بعد این دو تا رمان دیگه به اسمای نیاز عاشقی و مجرم عاشق نوشتم و منتشر شدن و قطعا قلمم توی اونا با این رمان، که اولین رمانمه، تفاوت زیادی داره! اگه اشکالی توی متن رمان دیدین، پای ناشی بودنم در ابتدای نویسندگی بزارید. منتظر نظراتتون هستم.
تموم آثار و رمانای من در این کانال در روبیکا قرار می گیرند.
@ameneh_novel
به هر کجا می نگرم، هر کس نقابی دارد؛ نقابی از دروغ و انکار، برای رهایی از اجبار، اجباری ناگوار.
من هم نقاب دارم، یک دختر نقاب دار!
که در زیر نقابم پنهان شده ام، تا شاید نقابم محافظی برایم باشد.
نقابم را برداری، شاید بفهمی کیستم، ولی هرگز نخواهی دانست که چیستم!
به نام خداوند بخشنده مهربان
محکم و جدی وارد عمارت عباسی ها شدم. قدم هام رو محکم بر می داشتم و اخم هام مثل همیشه، وسط پیشونیم جا خوش کرده بود.
وقتی وارد سالن مهمونی شدم، همه نگاه ها رو به سمت خودم کشیدم ولی حتی کوچک ترین توجهی بهشون نکردم.
با صدای ساشا به طرفی که اون بود چرخیدم و منتظر نگاش کردم؛ با یه حرکت جنتلمنانه دستم رو گرفت و بوسید.
لبخند خوشکلی زد که دندون های سفید و ردیفش رو نمایان کرد و گفت:
– سلام، آنا جان.
بر خلاف استقبال گرم اون، جدی و بدون هیچ عطوفتی، گفتم:
-آنالیا هستم.
_ ولی برای من همون آنایی.
پوزخندی زدم و گفتم:
– من برای هیچ کس آنا نیستم.
ساشا که دید کم نمیارم و با حرف زدن با من به چیزی نمی رسه، با گفتن فعلا، ازم دور شد و رفت.
وقتی ساشا رفت، به سمت یکی از میز های خالی رفتم و نشستم؛ به محض نشستنم یه خدمتکار، با یه سینی پر از مشروب، بالای سرم ظاهر شد.
این رمان اختصاصی سایت رمانکده میباشد و کپی برداری از این اثر چه با ذکر و چه بدون ذکر منبع حرام می باشد .
رمان زیبا و قشنگ بود، ولی قلم کمی ضعیف بود، که مطمئنم با تمرین می تونه عالی تر بشه جلد دوم به زیبای جلد اول نبود
لطفا عشق امازونى جلد دومش رو کامل بزارید
ممنون❤️
واقعا عالى بود خیلى لذت بردم و همراهش گریه هم کردم ولى به نظرم تیکه اخرش ک سوره زانو میزنه و إز ارمیا خواستگارى میکنه اصلا با شخصیتش جور درنمیود اون یه دختر محکم و مغرور بود ک همین جذابش کرده بود ولى این تیکه اصلا با شخیصیت اون هم خونى نداشت جدا از این رمان محشرى بود ممنون
اخه چرا رمان هارو دو جلده میکنن نویسنده ها رمان بی مزه میشه ادم رو تا مرز کنجکاوی میبرن که چی هیجان بدن ولی خیلی بده اینجوری اصلا جالب نیست رمان باید یه جلده باشه ادم از خوندنش لذت میبره نه اینکه بخوان دو جلدش کنن
سلام ببخشید جلد دوم رمان کی میاد لطفا بگید
تمامی حقوق مطالب وب سایت رمانکده محفوظ و هر گونه استفاده از کتابهای قرار داده شده بر روی سایت رمانکده به هر نحوی (انتشار از طریق اپلیکیشن های موبایل، کپی بر روی سایت و وبلاگ ها حتی با ذکر منبع و...) ممنوع می باشد و با متخلفین طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای برخورد می شود. و تیم رمانکده هیچ گونه رضایتی از قرار دادن فایل رمان ها در تلگرام و .... ندارد و از نظر اخلاقی کار صحیحی نیست.©
نظرتون راجب این رمان چی بود؟