تویِ زنگیِ هر کسی، یه روزی هست، که یه ” دَوَران ” بزرگ به وجود میاد و همه نقشه هایِ فرداش رو؛ نقشِ برآب می کنه!…
اما تویِ اون لحظه، کاش تو باشی کنارم، کاش دستم رو بگیری و بگی ” نترس، من پیشتم، من کنارتم! ” گاهی، پسر ها هم به این سه جمله احتیاج دارن! الان منم، احتیاج دارم که بهم بگی کنارمی و مراقبمی!
چیزی از دوران می دونی؟ می دونی چقدر دوران داریم؟ چند نوع و چه تعداد؟ تا به حال وجودش رو در زندگیت دیدی؟
می دونی معنی دوران چیه؟ از این رو به اون رو شدن زندگی رو می دونی؟ خیلی ها نمی دونن، خیلی ها بهش فکر نکردن و احتمالِ وقوعِ این دوران رو ندادن.
اشتباه کردن؟…
دوران! چه زن باشی چه مرد، بچه باشی یا بزرگ، دارا باشی یا ندار، حتما تجربه اش می کنی و کاش به خوبی تجربه اش کنی!
” دوران ” قصه دو فرد رو روایت می کنه و اثبات می کنه هر خوبی، می تونه بدترینِ بدها باشه یا اینکه، کاری کنه که بد جلوه کنه!..
روایت از زبان شروین:
سوییچ رو دورِ دستم چرخوندم و از پله ها تند تند بالا رفتم.به درِ چوبیِ تیره یِ خونه که نزدیک می شدم، صدایِ اذان هم بیشتر به گوش می رسید و بهترین اتفاق بود!
آخرین افطارِ ماهِ رمضان بود و هم خوشحال بودم از اینکه قراره معده گرسنه ام دلی از عزا در بیاره و هم غمگین که ماهِ مبارک به اتمام رسیده!
تا هجده، نوزده سالگیم، روزه نمی گرفتم، ولی ماه رمضان رو دوست داشتم!
نمی دونم چی شد که سرِ عقل اومدم و روزه بگیر هم شدم و…علاقه امم به ماهِ رمضان صد برابر شد!
کلید انداختم و در رو باز کردم که دیدم مامان با کاسه بزرگِ حلیم به سمتِ میز می ره.لبخندی زدم و بلند گفتم:
فوق العاده بود
همه چی تموووم
همه چی تموم
بابا ایولا. عالی بود
از مقدمه و خلاصه داستان قشنگ میشه حدس زد چه پدیده ایه داستانش☆
عجب پایانی نااااااااب بود ناب مرسی خسته نباشین
باید بگم ارزش خوندن داشت. خسته نباشید
قلم خوبی دارن. دوران هم مثل به ماچاری عالی بود. خسته نباشید.
کاش باز هم داستان هاشون رو بذارید خیلی وقت بود اجتناعی درست حسابی نخونده بودم.
این داستان بافت خاصی داشت از بین داستان های محازی که پر شده از فدات شم دوست دارم زنگ زدم به فلانی ماشین فلانشو آورد رفتیم گردش و اینا.. واقعا سخت پیدا میشه همچین داستانای خوب و پر مفهومی. کاش داستانای خوب این طوری مثل همین خانم جبلی خانم سلطانی و… بیشتر بذارید ممنون
Vay belakhare
Moshtaghane mirm bekhunm
یااااا خدا خانم جبلیییی
مرسی که بالاخزه داستانشونو گذاشتیننننن