بعضی وقتا حالمون خوبه…خیلی خوب…انقدر که خوشی رو با تمام رگ و پی بدنمون احساس میکنیم…دلمون میخواد سور اسرافیل دست بگیریم و به کل دنیا که کمه…به کل آفرینش بگیم : ببین منو…ببین شادیمو…ببین نتیجه ی تلاشمو..
خوب که باشی فراموشکارم میشی…خیلی چیزارو یادت میره ….
اما امان از روزی که چرخش زمین بر وفق مراد تو نباشه…
امان از روزی که دلگیر شی…که خشم تو وجودت قل بزنه…اون موقعست که میون بغض و حرص و عصبانیت وقتی دستتو از همه جا کوتاه ببینی..هرچی تو وجودته …توی روح و روانته خالی میکنی سرش….غر میزنیم….بی انصافی میکنیم…داد میزنیم و میرنجونیمش…آخرش عین بچه ای که با باباش قهر کرده یه پا میکوبیم زمین و بهش پشت میکنیم ….
اینجور مواقع دیگه تلاش خودمون نیست…دیگه قسمت و خواسته ی اونه نه اشتباهه ما…
خوش که هستی یادت میره هست…اما ناخوشیت یادت میفته که باید بهش غر بزنی …که مسببش اونه و تو کم تقصیرترین موجود عالمی…
بعضی مواقع به یاد مهربونیش دلم فشرده میشه….هرجور که فکر میکنم ما آدمای بی وفا و فراموشکار که جز سختی یادش نمیکنیم و همش سرش غر میزنیم اصلا دوست داشتنی نیستیم پس چه جوریه که همه جوره پای ما مونده و هیچ رقمه از علاقش بهمون دست نکشیده؟؟؟
من یکی که هیچ وقت ازش معذرت خواهی نکردم….نه این که خوب باشما نه..خیلی بی حوصلگی کردم…خیلی باهاش قهر کردم….خیلی عدلش و حکمتش و قضاوت کردم…خیلی بی انصافی کردم و فکر کنم خیلی جاها دلگیرش کردم…
اما من با همه ی کج خلقی هام بلد نیستم ازش معذرت بخوام….
بلد نیستم صداش کنم…
یه نگاه به خودم کردم..
به پاهام…به دستام و تک تک انگشتام و بندهاشون…به اطراف نگاه کردم..و صدای غار غار یه کلاغ هرچند ناخوشایند نشون میداد دوتا گوش سالم دارم…به پدر و مادرم فکر کردم…به بودنشون..به حضور سبز همه ی عزیزانم کنارم..به آسمون…به درخت سیب تو حیاط…خیلی چیزا بود که من هنوز بابتشون ازش تشکر نکرده بودم..
از خودم بدم اومد…وقت سختی صدام خوب براش بلنده اما یک بار هم وقت خوشی یادش نکردم….یک بار هم به خاطر نعمت های دیده نشده ی کنارم بهش فکر نکردم…
نفس عمیقی کشیدم و به ابر هلالی شکل آسمون خیره شدم…
طبق یه قرار نانوشته عین همه ی آدما وقتی میخواستم صداش کنم به آسمون خیره شدم…انگار تو دل ابرا اونو میدیدم.…
لبای خشکمو باز کردم: نمیدونم بابت کدومشون چون خیلی زیادن…اما هرچی که هست …هرچندتا که هست شکرت…
صدام و بلند کردم: خدایا شکرت…
بزار یه بارم صدام سر یاد کردنش…سر شکر کردنش بلند باشه…
روزی یک بار فقط یه بار…نمیگم هر ساعت و هر دقیقه…نه… فقط روزی یه بار حتی تو اوج خوشیت یادش کن…یاد کردنش راحته فقط کافیه بگی:
خدایا شکرت
#زهرا_ارجمندنیا