سی و چند سالگی یک زن را هرکسی نمی فهمد.
سی و چند سالگی یک زن یعنی جمع دلفریبی و شیطنت ضرب در وقار و متانت.
زن سی و چند ساله را در یک مهمانی با لباس شب مشکی و موهایی که از پشت سر جمع کرده باید دید،
لباس بلندی که گاه روی زمین کشیده میشود،
خرامیدنش و گام های شمرده شمرده اش.
زن سی و چند ساله تازه اول پختگی ست، سرشار از هوشی زنانه و زیبایی دوچندان.
شبیه نسیم خنکی که عصر یک روز تابستانی روی پوست عرق کرده صورت میوزد،
شبیه صدای دل انگیز خوردن باران روی برگها،
شبیه هرچه که تو را وارد یک خلسه شورانگیز میکند.
زن سی و چند ساله مخدری ست که زندگی را سر حال می آورد.
زن سی و چند ساله یک نقاشی بی نقص است از مجموعه هر آنچه می شود در یک قاب جمع کرد.