“جایی میان تاریک و روشن مهتاب
حواله کن به نغمه ی دلدادگی
دلی را که برای نوازش مهرت
در بی تابی سوسو می زند.
سمفونی ها را چه سود…
وقتی تار به تار دلم با نوازش عشقت عجین شده.
ساز از تو دل از من!
رقص و کرشمه اش باشد برای فردا و چشمان تو و بوسه های من
بنواز دلم را…”
درست در جایی که پرده سیاه نا امیدی روی زندگی ها سایه انداخته تلالو امیدو باور چشمک زنان خودی نشون میده…وصال عاشق ها،ته ماجرا نیست…آزمون سنجش عشق درست از همین نقطه آغاز میشه.
رمان تقابلی از سیاه و سپیدی
امید و نا امیدی
و بخشش و گذشت رو روایت میکنه.
آدم های داستان کاملا خاکستری هستند..نیمه تاریک وجودشون برای رونمایی به یه تلنگر کوچیک بستگی داره.
امیدوارم لذت ببرید.
معنی حقیقی لالایی زمانی برایم به واقعیت تبدیل میشد که خانم سعادت ،
دبیر احساساتی ادبیات ، با صدای نازک و ریز از حنجره بر امده اش، در حالی
که درعمق بیت به بیت شعرغرق شده بود هر مصرع را، با شور و هوای خاصی
خاصی، زمزمه وار لب می زد …گویی در دنیایی فرای زمین سیر می کرد:
سینه از اتش دل در غم جانانه بسوخت_
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
واپسین نگاهم، جمعیتی از دخترانِ سورمه ای پوشِ نیمه خواب و یا به خواب
رفته کلاس را نشانه گرفت، کمی بعد پلکهایم با سنگینی خاصی روی هم
سوارشد و مرا هم به آن جمعیتِ غرق شده در خواب دعوت کرد
***
غمگین بود.ولی بهترین بود
رمان مستی و دیوانگی خوندم خیلی لذت بردم ….با خود خانم گل محمدی چت کردم شخصیت مهربونی دارن امیدوارم موفق باشن تو این راه …..وبا قلمشون باز جذابت خلق کنن❤❤❤
سلام
لطفا لینک PDF رو درست کنید خطای ۴۰۴ هستش
سلام ممنون از گزارشتون مشکل برطرف شد
عاااالیییییی بود این رمان چقد برا ایلار گریه کردم
خسته نباشی نویسنده عشققققققق عالی بود
عالی بود این رمان
چقدر برای ایلار گریه کردم خسته نباشی نویسنده عزیز