رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
دکلمه صوتی تو آخرین کلمه‌ای که بر زبانم آمد

دکلمه صوتی تو آخرین کلمه‌ای که بر زبانم آمد با اجرای مینا بهزادی

به نام خودت که از همه بالاترینی
نام داستان:
“تو” آخرین کلمه ای که بر زبانم آمد

بعضی از اتفاقات تو زندگیمون بدون اینکه خودمون بدونیم رخ میدن راحت تر بگم در حقیقت خدا اون اتفاق رو جزوی از سرنوشتمون قرار داده که ما با تمام وجود به عظمتش پی ببریم.این بار من میخوام از یک زندگی براتون بگم زندگی که مثل تمام زندگی ها فراز و نشیب داشته و در آخر به خوشبختی دست پیدا کرده:

نگاهی به قبری که رو به روم بود انداختم. قبری که چند سالی هست که مزاحم صاحب قبرش میشم.همسن الان من بود که فوت کرد.«مهران امیری»اسم داداشم،اسمی که هر کاری کنم نمیتونم از یاد ببرمش. هر چی باشه داداشم بود عزیز ترینم تو دنیا که منو تنها گذاشت و رفت تا از این دنیا راحت بشه.شروع کردم به درد و دل کردن:
-سلام مهرانم.بازم اومدم دیدنت.روز اولی که اومدم سر قبرت فکر نمیکردم همینجا عاشق بشم.آره داداشی عاشق شدم عاشق دوستت که رفت. عاشق پسری شدم که تا حرف مرام و معرفت میشد اسمش رو به زبون میاوردی. داداش اما اون بی معرفت بودن رو به من ثابت کرد تنهام گذاشت.داداشی عاشق امیر شدم.نمیفهمم چی شد که رفت خطا از من بود یا اون اما رفت!داداش بهش بگو برگرده بگو لیلا اشتباه کرد.غلط کردم به احساس پاکش شک کردم.بهش بگو خیلی سخته عاشق باشی و عشقت ازت دور باشه. به خدا سخته هر روز به امید دیدنش به در اتاقت خیره بشی و فقط تو رویاهات ببینی که اومده پیشت. داداشی تازه میفهمم چی کشیدی!ببخش آبجیه خطاکارت رو.
بوسه ای به قبرش زدم و گفتم:
-کاش بودی.درد دارم خیلی زیاد. دردام داداشی اینقدر زیاده که بعضی اوقت حس میکنم داره کمرم از تحمل این همه درد خمیده میشه.اما از همه جام بیشتر قلبم درد میکنه.یادته میگفتی میخوام دکتر بشم بیا آقای دکتر بیا مریضیمو درمان کن.فقط نگو که این مریضیم درمان نداره نگو داداشی.
+لیلا؟
– داداشی؟
مهران: جان داداشی؟
– چرا رفتی؟
مهران: هیچ کار خدا بی حکمت نیست لیلا ،ناشکری نکن و امیدت به خدا باشه.اگه رفتم خدا امیرو بهت هدیه داد.
-اما من از دستش دادم
مهران:مطمئنی؟
-منظورت چیه؟
مهران: خودت میفهمی؟
-داداشی نرو.وایسا.مهران؟
با قطره ی آبی که رو صورتم ریخت چشمام رو باز کردم.پیرزنی با چادر مشکی و صورتی سفید و گرد رو به روم نشسته بود.
پیرزن:دخترم حالت خوبه؟
کمی خودم رو تکون دادم و گفتم:
-بله ببخشید چیزی شده؟
پیرزن: دیدم قرآن دستته.دخترم بلدی قرآن بخونی؟
– بله چطور؟
پیرزن: پسرم همسن و ساله همین پسر بود که فوت کرد.خدا بیامرزتش.
«به داداشم اشاره کرد»
من:متشکرم،خدا پسر شما هم بیامرزه.
من رو به طرف قبر پسرش برد و من قرآن رو باز کردم:
بسم الله الرحمن الرحیم
إذا جاء نصر الله و الفتح ﴿۱﴾
چون یارى خدا و پیروزى فرا رسد، (۱)
و رأیت الناس یدخلون فی دین الله أفواجا ﴿۲﴾
و ببینى که مردم دسته دسته در دین خدا درآیند، (۲)
فسبح بحمد ربک و استغفره إنه کان توابا ﴿۳﴾
پس به ستایش پروردگارت نیایشگر باش و از او آمرزش خواه، که وى همواره توبه پذیر است. (۳)
صدق الله علیه العظیم
قرآن رو بستم و بوسه ای به روی قرآن زدم که پیرزن گفت:
– دخترم خدا هر حاجتی میخوای بهت بده جوون بخت شی عزیزم.
همونطور که لباسمو پاک میکردم تو دلم گفتم: خانوم به خدا بگو امیرو بهم بده
همونطور که به طرف خونه حرکت می کردم به اون پیرزن فکر کردم:
«صورتی سفید و گرد،چشم هایی به رنگ دریا و ابروهایی به رنگ قهوه ای پوست درخت،صورتی پر نور و اندامی زیبا»
فکر کنم فرشته بود تا آدم!
به طرف خونه حرکت کردم.با دیدن ماشینی نه چندان غریبه یکه ای خوردم.این هم یه رویای دیگه است. مثل تموم رویا های دیگه ی این شش ماه بدون اون.بی توجه به ماشین داشتم به طرف خونه میرفتم که صدایی شنیدم:
– لیلای من نمیخوای امیرت رو ببینی؟ نمیخوای ببینی چی به سرش اومد؟ نمیخوای ببینی عشقت به کجا کشوندتم؟دلم برات یه ذره شده بود معشوقه ی من.
با صورتی پر از تعجب و چشمی پر از اشک و عشق که توش داد میزد دلتنگی رو به طرفش برگشتم و فقط تونستم بگم:
– تو…
داستانی از:شمیسا محمدی نیا

دانلود رایگان  دکلمه صوتی دنیای عاشقی

 

چند ستاره به این رمان میدی ؟؟
تعداد رای : امتیاز کل :
  • اشتراک گذاری
پخش آنلاین صوتی
لینک کوتاه مطلب:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • چرا؟ واقعا چرا انقدر همه رمانات دوست داشتنی هستن؟ اینهمه تخیل و تبحر از کجا میاد...
  • ببخشید چطوری رمان رو دانلود کنم...
  • آسیجلد دومش رو از کجا خوندی لطفاً بگو...
  • ممنونم ازتون خیلی قشنگ بود چطور میتونیم جلد دومش رو هم دانلود کنیم...
  • ۷۸۷۷زیبا بود خسته نباشید...
  • مهلاسلام میشه فصل دومشم بزاری...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.