سه دختره شیطون که بعد از فارغ التحصیلی به استرالیا سفر میکنن اما کابوسایی که بعد از تصمیمشون به جون دختری به اسم افسر میوفته شروع یه اتفاق شومه که سرنوشت همشونو رقم میزنه…
فصل دوم رمان سال دیگه نوشته میشه
یه هفته ای ازفارق التحصیلیه منودخترامیگذره دیگه
راحت شدیم هنوزتصمیم نگرفته بودیم مسافرت
کجابریم ولی من خیلی دوس دارم یه جایه
سرسبزباشه عاشق درختوسرسبزیم خب بزارین
ازخودمبگم قیافه معمولی دارم ولی
چشمایه قهوه ای دارم که خیلی
دوسشون دارم چشمام درشتو مژه هام بلنده موهام
تاروی شونه هامه وقتی بسته میشه
مثل دمه گربه میشه بااین حال من میبندمشون اصلاهم
اعتقادندارم که دختربایدموهاش بلندباشه چه ربطی
داره آخه مگه موکوتاهادل ندارن؟ازنظره من موی کوتاه
خیلی بهتره تابلندآدم همش اذیت میشه همش
تودستوپان اینجوری راحت تره خب بگذریم کجابودم؟
آهاداشتم میگفتم رشتم گرافیک (چیه؟مگه همه
بایددکترمهندس باشن؟)به هرحال من عاشق هنرم
امروزدلم گرفته دوباره رفتم توفکره گذشته هایادمه
۱۳سالم بودکه ازخونه فرارکردم چون پدرومادرم باهام ….
و یچیزی بگم برید تو بازار بزنید ملکه گم شده که تا فصل ۹ براتون میاد
خیلی باحال بود وسطتش خیلی ترسناک بود
لطفا فصل جدیدش بزارین این قد دوست بدونم شایان زنده است یانه وقتی فهمیدم مرده واقعا گره کردم
شایا ن فقط
خیلی رملنتون باحال بوداینا واقعی بود یا خیالی
این رمانننننننن عالییی هست نصب کنید به قران شیفتش میشید.. اولش شاید بتون بیاد اما بخونید
من برنامش رو نصب کردم تا فصل ۹ داره که فکر کنم شماهم خوندید اما ی نکته هم ترسناکه و چیز و متنی داره که بچه ها نباید بخونن و رمان هست که دختره اسمش افسره و پسره شایان و دوستاش هم(ارغوان_ارسلان_افسانه _فرزاد )که خیلی دوستش دارم و خلاصش رو بهتون بگم که ارغوان و آفسر و افسانه میخواستن به آلمان برن که میرن بک خونه ویلایی که جای تاریکه هست که توش پر جن و ابلیس هست که باچنتا پسر آشنا میشن و میرن توی خونه زندگی میکنن و شایان و افسر باهم ازدواج میکنن و ارغوان و ارسلان و افسانه و فرزاد باهم ازدواج میکنن که افسر میشه ملکه و ابلیس شایان رو میکشن و افسر لال میشه که خوب میشه و افسر اول نامادی و ناپدری داشته که اونو میزدنش و اون از خونه فرار میکنه و میره پیش یه مرد که از اون مواظبت میکنن و بزرگ میشه و وقتی به اون خونه میره یک البوم میبینه که همه توی هم هستم و خانوادن اونهم میفهمه پدر و مادرش آلمانی بودن و ابلیس میخواست افسر رو بکشه و بخاطر همین میدنش به پدر و مادر بینربیت و افسر ملکه میشه و باردار میشه
عالیهههه
خیلی رملنتون باحال بوداینا واقعی بود یا خیالی
من این رمان ۳ بار تالا خونم ولی اخرش رو نفهمیدم رمان خیلی عالیییییییه کاشکی فصل دومم داشت ک میفهمیدیم شایان زنده بود یا تو خیالات بود که افر میدیدش عالی بود عالیییی اگه میشه فصل ۲ شم بنویسید من منتظر می مونم ب نظرم بهترین رمانی بود ک تاحالا خوندم
من تا الان 9بار خوندمش
رمان عالییییییی بود
اما نفهمیدم شایان زنده موند یا افسر توی رویا اونو میدید
هر دو