اسم رمان: پاکی و پلیدی ( فصل اول: دخترماه و نیروی ماه )
نویسنده: مطهره حیدری
ژانر: #عاشقانه/ #ماورائی/ #طنز/ #استاد_دانشجویی
خلاصه: بهار، دختری دورگهی جادوگر و گرگینهی اصیل با نیروهای هفت گانه، بیخبر از اینکه چه موجودیه آروم زندگی میکنه اما با آشنا شدن با یک خون آشام همه چیز تغییر میکنه؛ خون آشامی که در قضا استاد دانشگاهشه!
دختری که از یک انسان تبدیل به قدرتمندترین موجود جهان میشه که همه مخصوصا جادوگران ازش هراس دارند! و در این میان خون آشام و شیطان پرستی عاشق که برای به دست آوردن عشقشون باهم میجنگند!
رازهای نهفتهی خطرناکی وجود داره که کسی از آن خبری نداره اما با اومدن بهار کم کم برملا میشند.
هشت نفر از اصیلهای خون آشام و گرگینه طی اتفاقاتی و با دلایلی با هم متحد میشند تا تاریکیها رو نابود کنند.
و در این میان عشق ممنوعهای که بین بهار و یک خون آشام اصیل (رامین) که قراره فرمانروای سرزمین خون آشامها بشه اتفاق میوفته! یعنی با این عشق قراره چه اتفاقی بیوفته؟ این عاشقانه متفاوته…
میگند فاصلهی بین پاکی و پلیدی، به اندازهی یه بند انگشته.
تموم انسانها شبیه به ماه هستند اما بعضیهاشون نیمهی تاریک خودشون رو به کسی نشون نمیدند.
شاید آدم پلیدی که میبینیم، قبلا درونش از پاکی لبریز بوده.
اتفاقاتی برای انسان میوفته که مجبورش میکنه پلیدی درونش رو آزاد کنه و تبدیل به هیولا و شیطانی بشه که خودش، خودش هم رو دیگه نمیشناسه اما پس از مدتی دوباره میجنگه تا پاکی خودش رو به دست بیاره.
همیشه به پاک شدن آدمهای پلید، امیدی هست.
بـــهــــار
همون طور که دستهی ترک برداشتهی سبد رو با دو دستم گرفته بودم از آشپزخونه بیرون اومدم.
– دخترا زود باشید دیگه؛ امروز آخرین روزیه که با خیال راحت تفریح میکنیما؛ اگه بخواین اینقدر طولش بدین نمیتونیم یه جای خوب تو پارک واسه نشستن پیدا کنیم.
هستی بیحوصله گفت: اه بهار، چرا اینقدر غر میزنی؟ منکه آمادم.
نفس از اتاق بیرون اومد و درحالی که شال صورتیش رو مرتب میکرد گفت: من هم همینطور.
– خب پس خداروشکر؛ هرکدومتون چندتا وسایل رو همراه خودش بیاره.
میشه بگید فصل دومش کی بیرون میاد
من خلی دلم میخواد زودتر بخونمش
در کل رمان قشنگی بود فصل دومش کی میاد
رمان خوب وجذابی بود البته برای کسایی که داستان های تخیلی دوست دارند داستان جالبی داشت وحتما کار زیادی برده ولی قلم نویسنده ضعیف بود میتونست ماجرا های عاشقی رو جور دیگه در بیاره همون اول داستان کاملن مشخص بود که رامین عاشقه بهار میشه و اون ۸ نفر دوستاشون دوتا دوتا باهم جفت میشن این یه ضعف هستش واسه نویسنده ها که خواننده همون اول اخر داستان رو حدس بزنه شخصیت ها گرگینه و خون اشامند نباید انقدر راحت و ساده باشند باید غرور رو تو دیالوگ هاشون جا میداد… من در کل داستان رو دوست داشتم ولی قلم نویسنده خوب نبود
و دررابطه با لمسی که گفتید فقط یه جا لمس دست اتفاق افتاد اونم موقع انتقال زدن بود و بقیش فقط از روی لباس بود حتی خود بهار گفته که آستینشو گرفته یا مچشو از روی آستین گرفته… دومین چیزم اینکه هرکسی عشق واقعیو تجربه کرده باشه میفهمه بعضی از صحنه های توی رمان درحالی که بهار یه ادم معتقدیه بازم اتفاق میوفته… عشق حتی با اعتقادات آدمم باور میکنه… اینو باور کنید تجربهش کردم که میگم❤❤
جالب بود، اما ویراستاری املایی و نگارشی خوبی نداشت. توجهی برای تحقیق در مورد حقایق زندگی روزمره زندگی در ایران و خارج نشده و حداقل توضیحی برای توجیه آنچه نگارش شده وجود نداشت. غلط های املایی چون افریته به جای عفریته، کیریبس به جای کلیبس، مصوب و به جای مسبب و … بارها و بارها در متن تکرار شده، یا شخصیت اصلی داستان هر چند صفحه یکبار به دستشویی رفته و یک توضیح غیر لازم تکرار می شود؟!! روسری و حجاب، پوشیدن مانتو شلوار و جوراب لازم است و مرتباً تاکید می شود، اما لمس دست، بازو و کمر و در آغوش بودن و … موردی ندارد؟!! فاصله بین تهران نیویورک با پرواز مستقیمی که سالهاست در ایران وجود ندارد، ۱۲ ساعت است (بدون تشریفات فرودگاهی)، اما شخصیت داستان صبح سوار می شود و بعد از ظهر پیاده می شود و از انتقال و طی الارض هم استفاده نمی کند؟!! سه دختر پرورشگاهی ۱۸ ساله، در پاساژ کار کرده اند و با پس اندازشان ماشین خریده اند و بورسیه تحصیلی آمریکا دریافت کرده اند و در خانه ای مستقل زندگی می کنند؛ در حالی که احتمال ایجاد چنین شرایطی برای افراد عادی جامعه حداقل بعد از ۲۵ سالگی و بیشتر، ممکن است امکان پذیر شود (پرورشگاهی با چنین شرایطی همه جوانان را تحت حمایت قرار دهد)؟!! و … . خلاصه اینکه برای بهتر نوشتن، بیشتر خواندن، تحقیق کردن و تمرین لازم است. با تشکر.
رمان عالی بود و شبیه سریال خاطرات یک خون اشام بود منتظر فصل دوم و سومیم
عاالیییی بود دمتون گرم منتظر فصل دوم و سوم هم هستیم فقط امید وارم پایان جلد دوم و سوم مثل پایان جلد اول خوب باشه
کی فصل دو و سه میاد
در حال تایپ هستش بزودی ارئه میشه
عالی بود منتظر فصل دوم و سوم هستیم
رمان خوبی بود.
یه لحظه با خوندن این رمان یاد سریال خاطرات خون آشام افتادم..
منتظر فصل دوم و سوم هستم.امیدوارم مثل فصل اول پایان خوشی داشته باشه…