با اجرای بی نظیر افسون غفائی و به قلم بسیار زیبای هادی پورحسین و با تنظیم سمیر رستگار
هفت_نامه
نامه چهارم
سلام
مهربانوی زیبای من:
بعد از مراسم چهل پدر یار
شدی و آرام جان
ساعت ها کنار گلهای نرگس و مریم و
رزهای سرخ و سفید برایت شاعری
میکردم و قصه دلدادگی لیلی و
مجنون را تعریف میکردم و حکایت بازار برده فروشان مصر و پیرزن و
اشتیاقش برای خرید یوسف .
نازنینم
قصه گوی شبهای بلند زمستانی ات
شدم و شاعر چالِ گونه و چشمان
سیاهت و تو با دستی به
زیر چانه هر بار چالِ گونه هایت
را بیشتر به رخ میکشیدی ,
با هر کلامت عاشقانه هایی
برایم به ارمغان می آوردی
که واژه واژه اش بیت بیت
غزل سوزناک زندگی ام را رقم
میزد , نمیدانم دیگر قصدت
چه بود که با چشم نازک کردنها
و خنده ها و رقص گیسوان
پریشانت به روی صورت معصوم
و دوست داشتنی ات جانم را لبریز
از خواهش میکردی و نفس را در
سینه تنگم به شماره می انداختی ,
هر چه بود چه خوش بود
روزهای سرد زمستان و
شبهای بلند یلدایی اش اگر
به یک باره چهره در پرده
نمیکردی و در کوچه های
شهر گم نمیشدی ,
آن روزها در لا به لای برفهای
سرد و شاخ و برگ یخ زده درختان ,
من تو را که نه خود را گم کردم .
#هادی_پورحسین