روایت زندگی چندین نفر که زندگی هایشان به هم گره می خورد.
ویهان و علی رفیق چندین و چندساله ای که بیشتر عمرشان را با هم سپری کرده اند و همیشه کنار یکدیگر بوده اند. در این میان علی عاشق می شود اما غافل از اینکه خواهر ویهان عاشق اوست و زمانی که
خبر ازدواج علی را می شنود دست به خودکشی می زند و ویهان با فهمیدن موضوع دست به کارهایی می زند که دور از رفاقت است و در این میان خودش نیز ضربه ی شدیدی می خورد و….
با چشمانی به اشک نشسته، پنجره بزرگ هال را که باغچه با درخت و شکوفه های صورتی اش بهار را یاد آور می شود؛ از نظر می گذراند.
قطرات اشک یکی پس از دیگری روی صورتش می چکد و او هیچ تلاشی برای متوقف کردنشان نمی کند.
چندین ساعت متوالی به همین منوال می گذرد که صدای درب حیاط خبر از آمدن کسی می دهد؛ تکیه اش را از مبل می گیرد و دستمالی از میز مقابلش بر می دارد که صورت خیس شده اش را پاک کند تا کسی متوجه حالش نشود اما چشمان پف کرده اش گویای همه چیز است.
-سلام بر اهالی خانه…
و به دنبالش صدای پرت کردن سوئیچ روی میز می آید و این عادت همیشگی، ورود ویهان را ندا می دهد.
لینک دانلود رمان به درخواست نویسنده حذف شد
بهتر ازنیست
سپاس برای نوشتن رمان و نه توهم (مانند برخی از نویسندگان سایت) و همچنین برای ویراستاری خوب آن (نداشتن غلط املایی و نگارشی مانند بسیاری از نویسندگان سایت). فقط پارت های ۱۶۰ و ۱۶۱ جابجا هستند.
عالی بود
خوب بود
سپاس
بد نبود