مقدمه:
اردیبهشت یا مهر، هرماهی که باشد؛ تنها یک زن باشد کافیست.
کتابی به نام زن مینویسم.
تنها موجود پیچیدهای که خداوند خلق کرده و شناختش بسی سخت است ” زن ” نام دارد.
برگههای تمام فصل ها را ورق میزنم و به جلو میروم: فروردین، اردیبهشت، خرداد، تیر، مرداد، شهریور، مهر، آبان، آذر، دی، بهمن، اسفند.
ختم آفرینش خدا با زن آغاز شد.
برگه ها را به جلو میزنم و برای هر کلامی هزاران استنباط میآورم.
قلم را در دست میگیرم و با نام خدا سخن بر کاغذ مینویسم:
خلقت خدا با آدم آغاز و با حوا پایان یافت و این شروع حاکمیت بشر در زمین شد.
در میان انبوه بشر امروزه شاهد رشد چشمگیر طلاق در سرار جهان هستیم و کسی ریشهی اصلی آن را هنوز پیدا نکرده.
مبحث اصلی این کتاب تنها مختص به زن است و تمام؛ زیرا علت اصلی مشکلات امروزی ریشه در احساسات زنها دارد.
اگر یک مرد بداند که همسرش چه از او میخواهد که نمیداند، کانون گرم خانواده به جهنمی برای فرزند تبدیل نمیشود.
برگ برگ این کتاب را با من همراه باشید تا از احساسات نهفته در خود و دیگر زنان بی خبر نمانید.
به نام زن
صدای نم نم باران بر دامن زمین.
رویاهایی که برای رسیدن به آن ها دست و پا میزند اما تمام این رویاها در مسیر دیگری به فنا میرود.
یک زن تمام تار و پودش از احساس ساخته شده، ظرافتی دارد بی رقیب.
یک زن قدرتی دارد که تمام مردها از این قدرت بی نصیب هستند و این قدرت ” صبر ” نام دارد؛ زن ها با این قدرت بر تمامی مشکلاتی که بر سر راهاش سبز میشود چیره میشوند.
زن یعنی:
توانایی ضربه فنی کردن یک مرد با جادویی به نام ” عشق “.
این مردها نیستند که عشق را به وجود میآورند، بلکه خالق عشق یک خانواده زن است و تمام.
این زنها هستند که با زنجیر محبت، دریای سرکش را میتوانند رام کنند.
زن ها مأمورانی از سوی خداوند هستند تا عشق را در زمین رواج دهند.
سعی کنید احساس زنها را پایمال نکنید زیرا؛ این کار عواقب سنگینی برای شما خواهد داشت.
زن یعنی:
حضور بهار در تمام فصل ها.
زن لبخند مهر در تمامی فصول، ته تقاری فصل هاست، خشمش به سنگینی مرداد است، احساس شهریور را بیان میکند، مانند آبان جسور، آرامش اردیبهشت، چابکی دی، به خونسردی بهمن، به خونگرمی آذر، مانند تیر عاشق، ذکاوت خرداد، و شروعش مانند فروردین زیباست.
زن را دست کم نگیر!
به برگ سبز دوم میرسم و با قلمی چوبی احساسات زیبای یک زن را بیان میکنم.
این قسمت: سکوت *
هیچگاه به دلیل سکوت یک زن در هنگام بحث فکر کردهاید؟
یک زن سکوتش به معنی این نیست که کم آورده بلکه سکوت میکند تا حرمتها حفظ شود.
سکوت میکند تا مبادا قلبی را بشکند.
سکوت یک زن به معنی ضعیف بودن او نیست!
گاهی یک زن سکوت میکند و تمامی دردهایش را پشت این سکوت پنهان میکند، نه اینکه مغرور است نه!
زن سکوت میکند زیرا؛ حرفهایش را میسنجد، کم و زیاد میکند، بالا و پایین میکند، در ترازوی عقلش حرفی را میگنجاند تا زمانی که بفهمد حرفی که بیان میکند دلی را نشکند.
زن احساس است.
سکوت یک زن احساس اوست.
پشت سکوت یک زن حرفهای ناگفتهی زیادی پنهان است که بیان کردن آنها را ضروری نمیداند؛ اما این حرفها مانند یک خوره از درون او را میخورند.
سکوت یک زن را پای سادگی اش نگذارید، سکوت او حرمت اوست.
زن مانند یک آتشفشان است،
زن سکوت میکند…
سکوت میکند…
ناگهان فوران میکند و در خلوت خود سکوتش را با بغضی سنگین میشکند.
زن خدای احاس است، زن را نشکنیم.
نگاهی به برگ سوم میاندازم، رنگ عشق در آن حاکم است.
همیشه از یکدیگر میپرسیم عشق چه رنگی است؟
آیا خود نیز میدانیم که عشق رنگش چیست؟
یکی میگوید قرمز، دیگری میگوید سپید و هر که رنگی برای عشق در نظر خود دارد؛ عشق رنگی ندارد بلکه این زن است که به عشق رنگ میدهد.
لبخندی بر روی کاغذ مینویسم و دورش چادری سپید نقاشی میکنم.
شب ها به چادر سیاه آسمان مینگرم و قرص زیبای ماه که مانند یک زن میدرخشد را با اشتیاق کشف میکنم.
ستاره ها دور تا دور ماه را حصاری زیبا کشیدهاند و جلای زیباتری به او بخشیدهاند و این نماد زیبایی زن است.
روز های پرتو های گرم خورشید زمین را نوازش میکند و این نماد عشق بی کران یک زن است.
اوج عشق یک زن در کلامش نیست بلکه در چروک چشمهای زیبایش است؛ عشق را در نگاه یک زن بخوانید.
معنی بیکران عشق را در قلب دریا مانند یک زن میتوان جستجو کرد.
روح زن با عشق آغشته و میان بشر گسترش یافته.
زن یعنی زندگی…
زندگی خود را با ناسپاسی از زن خراب نکنید.
اوج گرفتن زندگی یک مرد در دستان پر مهر و حمایتهای عاشقانهی زن است.
پسری که در دستاهای یک ملکه بزرگ شده باشد مانند یک امپراطور مدبر زندگی خود را میسازد و مردی که در آغوش پر مهر ملکهاش به زندگیاش پر و بال میدهد، میتواند مانند یک
پادشاه زمام زندگیاش را به دست بگیرد.
زن را دست کم نگیرید، تمام امور یک زندگی شیرین در دست اوست.
در لا به لای دفتری که ” به نام زن ” مینویسم به برگی بنام غرور* میرسم.
گذر میکنم از احساسات دیگر تا غرور یک زن را بیان کنم.
تمام احساسات زن از جمله صبر، عشق و محبتش در پشت ابری به نام غرور پنهان شده.
یک زن غروری دارد به وسعت جهان!
همه میگویند مردها غرور دارند؛ منکرش نیستم اما غرور زن چیز دیگریست.
شرم، حجب و حیا چیزی نیست که مانع میشود زیباییهایش را بپوشاند!
این غرور اوست که مانع دیده شدن زیباییهایش میشود؛ یک زن تمامی زیباییهایش را میپوشاند تا مبادا کسی جز عشقی که در قلبش است آن ها را ببیند، آری این غرور است غرور!
کاغذ را نوازش میکنم و مینویسم: غرور زن اگر له شود دنیای کوچکش ویران میشود.
صدای تپ تپ قلب یک زن به خاطر وجود عشق است و این غرور است که مانع شنیدن این آهنگ زیبا میشود.
زن حاکم احساس است.
غرور یک زن را پایمال نکن زیرا؛ اگر غرورش پایمال شود زندگیات را بر فنا میدهد!
زن بی احساس وجود ندارد.
زنها احساس خود را به هر لا ابالی هدیه نمیدهند و این غرور اوست.
وقتی یک زن میگوید ” دوستت دارم ” قدرش را بدان زیرا؛ به راحتی یک زن احساسش را بیان نمیکند.
زن تنها موجودی است که کارهای شما را تلافی نمیکند حتی اگر باعث ریختن اشکش شوید!
درد هایش را در دلش پنهان میکند و شمارا به خدا واگذار.
یک زن وقتی میگرید دلیلش را به شما نمیگوید.
صبر میکند، صبر میکند و صبر میکند…
آنگاه که سیل اشک هایش طوفانی به پا کند زمین جایی برای فرار ندارد.
هیچ گاه دل یک زن را نشکن؛ زیرا خدا هوایش را دارد.
زن خیلی سعی میکند که اشک نریزد اما اشکهای پر دردش لجوج تر از کودکی دو ساله هستند.
هرگاه آسمان میبارد بدانید دل آسمان گرفته.
آسمان که توان سخن گفتن ندارد، حرفهایش را باران میکند و این اشکهایش است که دل زمین را التیام میدهد.
زن هم اینگونه است؛ هرگاه توانی برای خالی کردن دردهایش نداشته باشد میگرید با تفاوت اینکه بارش اشکهایش چیزی جز قلبش را کمی التیام نمیدهد.
زن موجود عجیبی است و شناختش بسیار دشوار.
بغضهای شبانهای که به اجبار در کنار همسر به لبخندهایی مصنوعی تبدیل میشوند و اشکهای مخفیانهای که در نبود همسر طوفان به پا میکند.
دلیل این بغضها چیست؟
دستم را روی کاغذی که از باران اشکهایم خیس شده میکشم؛ درد های یک زن قابل بیان نیست.
کاش مردی بود که بی آنکه برایش حرف بزنی دردهای یک زن را از نگاهاش بخواند و او را در حصار بازوان مردانهاش بفشارد.
اما مگر چنین مردی هم هست؟
هیچ مردی نیست که درد زنش را از نگاهش جستجو کند.
مردها فقط حرفهایی برای گریز دارند و زنها سکوتی برای گریز.
به زن احترام بگذاریم.
قلم در دستم خودش حرکت میکند و واژههایی برای نوشتن را روی کاغذ پیاده میکند.
خود را به دست قلم میسپارم…
خطر!
هرگاه کودک احساس خطر میکند به کجا میرود؟
اولین جایی که کودک میخواهد آنجا باشد آغوش مادر است.
میگویند بهشت زیر پای مادران است؛ جنس زن از بهشت است.
زمانی که حضرت مریم مشغول عبادت بود خداوند میوههای بهشتی را برایش میفرستاد و این علاقهی خدا به زن را نشان میدهد.
زن ملکهی عشق است.
زن برای بشر فرستاده شده تا عشق را میان همه رواج دهد.
زن فرشتهای است که بالهایش را فرش زیر پای فرزند میکند.
امید به زندگی را یک زن نگه میدارد.
هنگامی که چراغهای امید در دل مرد خاموش میشود این زن است که با عشق چراغهای امید را در دل او زنده میکند.
زن لایق بهترین هاست زیرا؛ بهترین ها را برای شما فراهم میکند.
زن موجودی است که اگر قلبش را تصاحب کنی، او را تصاحب کردی؛ آن وقت نه نیازی به خواهش است و نه نیازی به کوچک کردن خود برای ثابت کردن عشق.
زن موجودی است پیچیده اما اگر عاشق شود تبدیل میشود به ساده ترین مسئله جهان…
زن موجودی است لجباز اما اگر عاشق شود لج میکند با تمام چیزهایی که با تو سر لج هستند…
زن موجودی است زن موجودی است مغرور اما اگر عاشق شود پا میگذارد سر تمامی غرورها…
زن موجودی است که شناخت او بسیار سخت، اما اگر او را شناختی هرگز از دوست داشتن او دست نمیکشی.
زن بیان کنندهی تمام احساسات است لطفا زن را نشکنید!
زن هر چه قدر سخت باشد و ادعای سنگدل بودن کند باز هم زن است.
زن را باید بی بهانه در آغوش کشید و بوسید.
زن ها به لوس شدن عادت دارد، نگویید زن با محبت پرو میشود نه!
زن همانطور که محبت میکند به محبت دیدن عادت دارد.
زن را لوس کنید و محبت خود را از او دریغ نکنید، او را مدام در آغوش بگیرید و در گوشش زمزمه کنید آوای زیبای “دوستت دارم” را.
وقتی به زن محبت کنید و او را لوس کنید چشم به مرد دیگری نمیدوزد.
وقتی به زن محبت کنید ترس این را نداری
د که مبادا شخص دیگری قلب او را بدزدد.
زن لطیف است مانند برگ گل.
زن هر چه قدر دیوانه وار بخواهد بگوید من قلب ندارم اما بازهم قلبش با محبت به سلاخی کشیده میشود.
زن موجودی است که با ریسمانی به نام محبت در چنگال شما اسیر میشود.
زن را در آغوش بگیرید، ببویید، ببوسید، موهایش را به کناری بزنید و عاشقانه در گوشش جملات عاشقانه زمزمه کنید.
زن لوس نمیشود بلکه تشنهی عشق است؛ زیرا زن خود عشق است.