میان من و تو فاصله هاست… فاصله بین عقایدهایمان، فرهنگ هایمان؛ فاصله بین شهر و کشور هایمان، اما… این فاصله شامل دل هایمان نمی شود؛ دل هایمان به هم نزدیک است، حتی اگر من و تو در دورترین نقاط دنیا دور از هم باشیم.
عشق که فاصله ها را نمی فهمد، دل که دوری ها را نمی فهمد. دل می تپد به عشق تو… تنگ می شود برای تو…
این دل من تنها این را می داند که تو را می خواهد و تو مرا می خواهی، همین برایش کافیست تا برای پیدا کردن و دیدن تو تمام فاصله ها را از بین ببرد.
ژانر: عاشقانه، تخیلی با چاشنی طنز.
تاریخ شروع: ۱۳۹۸/۱/۲ جمعه. ساعت: ۱۴:۱۲
پریا دختری که به هند و فرهنگ هند علاقه ی زیادی داره؛ پریا بدون توجه به اصرار ها و مخالفت های خانواده به هند سفر می کنه. اون توی یکی از شهرهای هند با پسری خون گرم و دوست داشتنی آشنا می شه و اتفاقات زیبا و داستان عشق پرنیا و راهول از همون جا شروع می شه… اما آیا پریا می تونه با یه پسر هندی ازدواج کنه یا باید عشقش رو برای همیشه توی دلش نگه داره و بدون عشقش زندگی کنه؟
با من همراه باشید تا بفهمیم که زندگی چه چیزی رو برای پریا و راهول رقم زده…
***
چهـ خُوش خیال اَست…
فاصِله را مے گویَم
بهـ خیالَش تو را اَز مَن دور کَردهـ
نمے دانَد جاے تو امَن است
این جا دَر میانِ دِلِ مَن…
به نظر من رمان همه چیز داشت وآدم رو با کشور هند بیشتر آشنا میکرد.خیلی غمناک بود ومن واقعا از این رمان خوشم اومد .لحظات عاشقانه زیادی داشت و انسان رو عاشق عشق میکرد . واقعا ازتون ممنونم و خسته نباشید میگم.
خیلی غمناک بود یعنی. عالی بود.
واقعا دارم میگم رمانتون حرف نداشت
واقعا دارم میگم رمانتون حرف نداشت .خیلی خیلی غمناک و عاشقانه بود.
رمانی خوبی بود ولی قلمش ضیق بود
میخواستم بدونم نویسنده اهل کدوم شهره
کجا باید دانلودش کنم
سلام. باید فایلش رو دانلود کنید.
سلام…
ادامه رمان وکجا پیدامیکنم
ممنون دوست عزیز❤
سلام ممنون از رمان زیبا تون ولی حیف که اخرشو غمگین تمام کردین واقعا چرا آخر ش حال گیری کردین اونم تو ص اخر