چه بی رحمانه می باری!
بغض نشسته برگلویت را این گونه شکاندی تا کدام غبار نشسته بر دل زمین را بشویی؟
از که دلتنگ بودی؟ از کدامین جفا عقده داشتی؟
آرام بگیر، دیگر نبار…
نگذار زجه های کودکانه زیر بارش گریه هایت خفه بماند
صدایش را نمی شنود مادری که تاچند لحظه ی پیش برایش لالایی می خواند. بی رحم مباش گریه هایت را کم کن لابه لای نوشته هایم غصه هایت را حاشا خواهم کردتا اینگونه طغیان نکنی.
یادم نمی آید لابه لای نوشته هایم بی رحمی تو را فریاد کشیده باشم!
پس اینگونه بی رحم شدنت از چیست! این بغض، کدامین غم پنهان است که باریدنت را با گرفتن جان آدم ها مبادله کردی!
صبر کن ای باران نبار… بگذار که من غم برکَنم.
#نداسلیمی
خیلی زیبا