به اسم کوچکم صدایم زد, ناباورانه برگشتم .
عینک دودی اش را برداشت , چشم های روشن اش در آفتاب صبحگاه عجیب می درخشیدند. همان چشمهایی که من هر شب و هر روز در آرزوی دیدار دوباره شان بی تاب بودم. در نگاهش همه چیز بود آمیزه ای از مهر و خشم و عشق و دلتنگی …
قلبم پس از روزها باز پر از حس پرواز شده بود …
اما تقدیر عاصی و بی حوصله به لحظه های نابم پوزخند میزد …
رمان چاپ شده دیگری از خانم رضایی عزیز رو میتونین از لینک زیر دانلود کنید
این کتاب چاپ شده هست و به درخواست نویسنده داخل سایتمون به اشتراک گذاشتیم
حتما این رمان رو دانلود و مطالعه فرمائید
سایر رمان های این نویسنده که بصورت رایگان در اختیار شما عزیزان قرار داده است
ای دی اینستا خانم نرگس رضایی برای ارتباط با شما عزیزان
Nargesrezaee2018
خیلی خوب بود، خیلی وقت بود دنبال چنین قلمی بودم، ممنون، اطلاعات داستان درست و بدون شاخ و برگ اضافی
من این کتاب رو دیشب تموم کردم خیلی لطیف و عاشقانه بود و مثل یک نسیم بهاری روحم رو نوازش کرد عالی بود در یک کلام عالی حتما بخونین
کتابای دیگه شون چی؟
از خوندنش پشیمون نمیشید و وقتتون تلف نمیشه توصیه میکنم حتما بخونیدش .
از معدود رمان هایی هست که فاخر و با ارزشه
ممنونم از نویسنده با قلم بسیار بسیار زیبا شون
بسیار زیبا بود خیلیییییی دوست داشتم مخصوصا آرمان رو
سلام داستان و قلم فوق العاده است .دست مریزاد
عالیییی
عالی بود ممنون از سایت خوب رمانکده