داستانی رنگی.
اما نه آبی و صورتی و…
قصه ای سراسر از سیاهی وسفیدی.
پسری که اسم و رسمش مخفیه و لقبش رباته.
داستانی که از بوی خونی که در گذشته اتفاق افتاده؛ سر چشمه می گیره.
پسری که اومده تا عاشق کنه.اومده تا پیروز شه و ببره.
دختری که سر گرم دنیای عجیب خودشه.
و خبر نداره از آینده پر پیچ و خمش.
قصه ای خون زده.
شخصیت های رباتیک و مصنوعی.
و دختر ترسیده و فراری از پدر ترسناکش.
ماجرایی عجیب.و خالی از عشق.
اما قصه بی عشق می شه؟
نمیشه!
قرار بود اسم این رمان و ربات، بزاریم.
اما به دلایلی نظرم عوض شد و حالا اسم این رمان.با هم در پاریسه.
امید وارم نهایت لدت و برید و دیگر رمان هام و هم دنبال کنید.
نویسنده . مرجان فریدی
نام کار بری نویسنده .
M2 مرجان
خلاصه:داستان زیاد شنیدی؟
رمان زیاد خوندی؟
این داستانم رو داستای دیگه!
زندگی ما ماشینی شده…احساسات تو زندگیمون جایی ندارن…
زندگی مون سیاهه و طعم دود می ده! تو زیر سیگاری زندگی می کنیم و دلمون خوشه به این که زنده ایم!
داستان من قرار نیست خاص و عالی و تک باشه!
چون کلی شبیه موضوع رمان من هست،اما چه طور نوشتن مهمه،چه طور قلم دست گرفتن مهم تره!
رمانی که جلوتونه، زندگی یه دختر که نه ، دو خواهر و دو برادر و رقم می زنه!
-لطفا تمومش کن تو که من و می شناسی من و چه به این کارا!
من حوصله ی این جور جاها رو ندارم من نیومدم فرانسه که بیام کلوپ و دیسکو و پارتی. دیانا من همه چیزم و برای این جا موندن از دست دادم ! لطفا بی خیال شو من موندن تو خونه و درس خوندن و تلویزیون نگاه کردن و ترجیه میدم.
دیانا با حرص موهای کوتاه شرابیش و پشت گوش داد و گفت:
-آرشین من نمی فهممت تو بیست و دو سالته جوونی زیبایی و از همه مهم تر ازادی چرا استفاده نمی کنی ؟ من هم زمان با رابرت و مت دوستم و اون وقت تو چی؟الان چهار ساله داری تو این
دانشگاه درس می خونی و هنوز با هیچ کس دوست نشدی من تورو به مهمونی می برم چون امید وارم یکی دلت و ببره ولی تو بازم مثل زنای خانه داره چهل ساله خونه رو ترجیه میدی !
بدون توجه به دیانا شبکه هارو بالا پاین می کردم و اونم حرص می خورد با صدای به هم خوردن در نگاهم و از تلویزیون گرفتم پس بلاخره رفت ! می دونم که ناراحتیش برای چند دقیقه است واسه
همین بی خیال به سمت آشپز خونه ی کوچیکی که تو پزیرایی بود می رم در یخچال و باز می کنم یه سیب برمی دارم گاز بزرگی به سیب می زنم و دوباره رو کاناپه ی سفید رنگ سالن ولو
می شم نگاهم و
لینک دانلود رمان به درخواست نوینسده حذف شد
چجوری بخونمشون؟
ببخشید چطوری رمان رو دانلود کنم
سلام رمان تیمارستانی ها ،دختر بد پسر بدتر،طالع دریا،کلاه داران،زندگی سیگاری و همچنین پانتومیم رمان های شما واقعا عالیه می خواستم بدونم رمان پانتومیم جلد دومش رو هم نوشتید اگه نوشتی خواهش می کنم اونو بفرستید من خیلی کنجکاو ام برای ادامه ی این رمان
جلد دوم پانتومیم رمان «حکم کن» هست که شخصیت اصلی رمان یه نفر دیگه ست ولی داستان زندگی شخصیت اصلی حکم کن به ادامه داستان آیلین پانتومیم مرتبط میشه
من جلد دوی پانتومیم رو خوندم اسمش حکم کنه خیلییییی باحال تر و جالب تر از جلد یکه واقعا توصیه میکنم
مرجان فرویدی بهترین نویسنده ای هست که دیدیم اما خب متاسفانه من نمیتونم فروشی ها رو بخونم و الان پیرانا و شیرشاه و یکی بود یکی نبود و با هم در پاریس رو خیلی دلم میخواد بخونم ولی نمیشه لطفا لینک دانلود رو بزارید من همه رمان هاشون رو خوندم فقط اینا مونده لطفا❤
من همه ی رمان هاتون رو خوندم خانم فریدی واقعا دست مریزاد همشون ازهم عالی تر …
پانتومیم و حکم کن عالی
زندگی سیگاری و انتقام ابی عالی تر
دختر بد و پسر بدتر و تیمارستانی ها که دیگه حرف نداشتن طالع دریا هم که اصلا بی نظیر
الان دقیقا حضور ذهن ندارم و یادم نمیاد که سقوط دست های ماهم به قلم شما بود یا نه و باهم در پاریس رو هم هنوز نخوندم
ولی من یکی از بزرگترین طرفدارتونم ماشالله به قلمتون پرقدرت ادامه بدین
سلام عزیزم میشه پی دی اف این رمان باهم
در پاریس و واسم بفرستی تروخدا
زنگی سیگاری خیلی خوبه
جلد دوم شعبده باز رو نوشتیم خانم فریدی
من عاشق رمان های ایشون شدم.و خیلی مشتاقم برای خوندن رمان باهم در پاریس.
چطور میتونم این رمان و بخونم؟؟
من واقعا با رمان تیمارستانی ها و خیمه شب بازی زندگی کردم، این دوتا رمان بی نهایت زیبا بودن. باهاشون خندیدم، گریه کردم، هیجانی شدم و…
بقیه رمان هاشم عالی بود و منو به وجد آورد اما اینا حسابشون جداست.
چجوری میتونم این رمان رو دریافت کنم؟!
کلاه داران و رفیق ممنوع جزو دسته هایی بود که شاید خیلی کم باشن اما خیلییییییییی قشنگ اگر سراغ دارید بگین
رمان های دیگی این نویسنده خیلی قشنگه حتما بخونید
اوین رمانی که تو عمرم خوندم تیمارستانی ها بود که خیلی قشنگ بود ..