سرگذشت واقعی دختری رنج دیده و ستم کشیده. داستان بیمهریها و نامرادیها. زخم زبان شنیدن و ناجوانمردانه قضاوت شدن. اما دختر قصه ما کم نیاورد. خم شد اما نشکست. چون عشقی را یافت که به او نیرو و توان مضاعف داد. ثابت قدم ماند و در برابر تمام نامرادیها ایستادگی کرد.
داستانی واقعی از زندگی دختری از دختران ایران زمین که مردانه مقاومت کرد. دختری غیور از خطه جنوب که با صبر و بردباری توانست مشکلات سر راهش را پشت سر بگذارد. نیروی عشق به او توانی دوباره داد تا ناملایمات را تاب بیاورد.
به نام خالق بیهمتا
*در خود شکستم*
بگذار برایت بگویم:
از رنجی که بردم،
از دردی که کشیدم.
بیا برایت بخوانم:
قصهی غصههایم را،
اشک تنهاییام را.
چه ساده دل بودم،
در میان گرگها،
در هجوم پَلَشتیها.
چه زود باور کردم:
داستان دلدادگیها را.
( سال ۱۳۸۱)
چند وقتیست بسیار بیحوصله و پریشان شدهام و احساس پوچی میکنم. برای فرار از این سردرگمی تصمیم گرفتم تغییری در روزمرگیهایم بوجود بیاورم. برای همین در انجمن شعر تخصصی ارشاد ثبت نام کردم. کلاسهایش هفتهای یکبار سهشنبهها از ساعت ۴ تا ۵ تشکیل میشد. در اولین جلسهای که شرکت کردم، اتفاق جالبی برایم پیش آمد. هنوز یک ساعت از شروع کلاس نگذشته بود، که پسری وارد کلاس شد. ناگهان ماتم برد.
نمیدانم چرا احساس کردم، چهرهاش برایم آشناست. انگار او را در خوابهایم دیده بودم. نمیتوانستم چشم از او بردارم. آنقدر خیرهاش شدم، که سنگینی نگاهم را حس کرده و سر بلند کرد. بلافاصله رو گرداندم تا متوجه نگاه کنجکاوم نشود. وحیده دختری که کنارم نشسته بود، گفت:
«چی شده؟ چرا رنگ و روت پریده؟»
سری تکان داده و گفتم:
[su_note note_color=”#3ea23f” text_color=”#ffffff” radius=”11″]مطالعه این رمان بدون نیاز به دانلود[/su_note]
[pdf-embedder url=”https://www.romankade.com/wp-content/uploads/2019/04/در-خود-شکستم.pdf” title=”در خود شکستم”]