از غم عشق چه باید میکرد
میتوان قصه نوشت شعر سرود
میتوان دل خوش کرد به کلامی و شنید
از تو خط و نامهی سرد
میتوان داغ شد و شعله کشید
فروغ فرخزاد
تک زنگ خورد. با عجله از پشت میز بلند شدم و در جواب نگاه
پرسوال مامان گفتم:
بچهها اومدن دنبالم باید برم. –
با این حرف، با برداشنتن کینو و کلاسنورم روی مینز، از
آشپزخانه بیرون آمدم. در جواب مامان که میگفت:
پس صبحانهات چی؟ –
گفتم:
دیرم شده مامان، سرراه یه چیزی میگیرم میخورم. –
در حال پوشنیدن کفشهنایم، صندای دوبنارهی گوشنی از
داخل جیبم بلند شد. توجهی نکردم. میدانستم تا برسنم پنایین،…