یه آدمهایی توی زندگیم اومدن و رفتن
که شاید اوایل آشنایی باور نمیکردم که
از همون آدما یه زوز ضربه بخورم
بی اعتماد شدم به همه عالم و نتونستم
دوست داشتن هیچ آدم رو قبول کنم
همیشه تو ذهنم این بود که آدمی که
میگه دوسم داره یه نیازی داره که توهم
اینو زده که به من علاقه داره
حالا یا درد تنهایی اذیتش میکرد
یا چیزای دیگه
اما یه روز همه چی از یه دعوا مسخره شروع شد
که شد باب آشنایی من و اون
اوایل یه سلام و احوال پرسی معمولی بود
یا سند کردن اهنگ های مورد علاقه مون
هیچ وقت فکرشم نمیکردم که یه روزی من بشم عاشق
یه آدمی که دنیا دنیا با من فرق میکرد
شاید اولین شبی که ازش خبری نشد
به دلم توپیدم که اخه تو چیکار داری نیست که نیست
اما واقعا دلم براش تنگ شده بود…نمیگم وابستگی بود نه
یه دلبستگی بود که خودم نمیخواستم باورش کنم
وقتی اولین پیام رو بهش فرستادم که کجایی فهمیدم که دیگه
این دل اون دل ترسو و بی اعتماد نیس…فهمیدم سپرده شده به یه جای دور تو قلب یکی که شاید اون هم
مثل من همین حس رو داشتج
حالا از اون وقتا خیلی گذشته…..
ما عاشق هم هستیم اونقدرا که دیگه شاید قهر و دعوا هامون
یه شکل مسخره شده که فقط میخواد بعد آشتی عمق عشق رو نشونمون بده
من هنوز همون ادم بی اعتماد هستم به همه…..اما…… .بجز اون
خلاصه وار میگم برات عزیزم
من بی تو نمیتونم….
#یاسمن_سیرت
[su_note note_color=”#ef3c60″ text_color=”#ffffff” radius=”11″]ویدیوی این دکلمه زیبا[/su_note]
[su_note note_color=”#74d75d” text_color=”#ffffff” radius=”11″]فایل صوتی این دکلمه زیبا[/su_note]
