قصه تلخیست.
در قصه ها دختر ها پاک اند و معصوم و فریب خورده!
در قصه ها آدم ها مهربانند و ساده!
من هم آدم همین قصه ام.آما انسانیتم مرده است.
قلب دارم،اما یخ زده است.
دخترم و زیبا ام و شیشه ای.
اما دخترم و پلیدم و پر از خورد شیشه ای که برنده است.
من دختر بد این قصه ام و گمان می کردم همیشه پیروز میدانم.
اما تو آمدی.تو ثابت کردی گرچه من بدم!
اما تو بد تری!
من دختر بد شدم و تو پسر بد تر.
هرچند که تا پایان این قصه پیچ و تاب زیادی خوردیم.
اما نه من باختم و نه تو.
چون اگر چه همیشه خوبی و پاکی پیروز می شود.
اما من و تو ام در این میدان برنده شدیم.
من با بد بودنم تو را پیروز شدم.
تو با بد تر بودنت قصه را فتح کردی.
این بد و بد تر کنار هم چه قصه ای که رقم‌نمی زند!
به قلم‌مرجان فریدی.
.
خلاصه:
نیاز دختری خود ساخته و جوونیه که اگر چه سختی زیادی رو در گذشته مبهمش تجربه کرده.اما هیچ وقت خم‌نشده. در هم‌نشکسته!
تنها بد شده و با بدی زندگی می کنه.
کل زندگیش بر پایه دروغ ساخته شده و با گول زدن و گناه و هرچه که نادرسته احساس خوبی داره.
اما آیا همیشه قراره نیاز پیروز شه؟
قراره همیشه دل سنگ و بی احساس بمونه؟
با وجود یه پسر خیلی بد تر از نیاز!
من که این طور فکر نمی کنم!
نیاز دختری خود ساخته و جوونیه که اگر چه سختی زیادی رو در گذشته مبهمش تجربه کرده.اما هیچ وقت خم‌نشده. در هم‌نشکسته!
تنها بد شده و با بدی زندگی می کنه.
کل زندگیش بر پایه دروغ ساخته شده و با گول زدن و گناه و هرچه که نادرسته احساس خوبی داره.
اما آیا همیشه قراره نیاز پیروز شه؟
قراره همیشه دل سنگ و بی احساس بمونه؟
با وجود یه پسر خیلی بد تر از نیاز!
من که این طور فکر نمی کنم!
به قلم مشترک:مرجان فریدی
مهشید قرایی مقدم.
رمان دختر بد پسر بدتر
اشکامو پاک کردمو با هق هق شروع کردم به تعریف کردن ماجرا :
_ پار…پارسال دقیقا همین موقع بود که اومد و گفت دیگه من و نمی خواد و عروسی رو به هم زد.
به اینجا ک رسیدم هق هقم اوج گرفتو باعث شد که پسره هل بشه و دست پاچه گفت:
-آروم باش دریا. باید باهاش کنار بیای اما آخه چرا امروز رفتی مهمونیش؟ نگاه کن الان چجوری شدی انقدرم که ماشالا خوردیش.
سعی کردم بیشتر تو نقشم فرو برم
جیغی کشیدمو گفتم :
-آروم باشم؟ چطور آروم باشم ها؟ چطور؟
و دستام و روی صورتم گذاشتم بلند بلند به گریه کردنم ادامه دادم و بین گریه هام گفتم که من و برسونه خونه و آدرسو بهش دادم اونم بدون اینکه چیزی بگه به سمت خونه روند.
_ دریا رسیدیم
خانم مرجان فریدی همیشه رمان های عالی می نویسن و به نظرم بهترینشون کلاهداران بود
زندگی سیگاری و جلد دومش عالی بود..
رمانی خیلی خوبی بود ولی من تفهیم اخرش اون ماشین که به نیاز خورد مار عموش بود یانه بعد جلد دوش اسمش چیه
باسلام گرم و تشکر از نویسندگان این رمان زیبا
واقعا رمان زیبا و خوبی بود به گونه ای که داخل یک و نیم روز تموم کردم و کمتر رمانی برای من این جوری میشه!!
تصاویر خوب و حرفه ای وسه بعدی سازی خوبی داشتم مخصوصا قسمت ناقوس مرگ(تصادف فریاد) اما ۱-سرعت رمان خیلی نامنظم بود به گونه ای که دویست صفحه آخر خیلی اتفاقا افتاد (به مکان و زمان و شرایط اب و هوا و تشبیهات با غم و غصه و توصیف اتفاقات مخصوصا نروژ خیلی سریع بود و اگر خلاصه نویسی رخ داد باید بهتر میبود)۲-در حدودسیصد صفحه اول در مورد تعویض و مخصوصا انتخاب لباس ها و دوش گرفتن به وضوح در هر موضوعی اتفاق میفتاد که کم کم کمرنگ تر شد و به نظر من بهتر شد۳-واقعا به نظرم دیگه خیلی زنده موند و نجاتش دادن مثل ماجرای دستگیری پلیس و اون چند تا مزاحم ، برف ها ، بی احترامی عمو ، خود کشی ، خفه شدن به دست عموش ، تصادف با ماشین روبه روی بانک بخاطر عموش و یه کم فقط یکم خیلی در مورد بیمارستا نا و نزدیکی مرگ زیاده روی شد ۴-کم کم خیلی از شخصیت ها محو شدن و حتی در خاطرات نروژ هم اشاره مستقیم نشد ۵-ماجرای مسابقه گروهی معلوم نشد چون اونا گروهی باید مسابقه میدادن چرا مسابقه آخر تنها مسابقه داد؟
۶-مهم ترین عنصر آشنایی به نام موسیقی باید باید باید بیش تر و حرفه ای تر صورت میگرفت مخصوصا قسمت ساخت اهنگ و موزیک ویدیو باید خیلی بیش تر پرداخته میشد و چون در آخرین صفحات فریاد برای نیاز همون اهنگ رو میخونه بنابر این اون صحنه ها باید اوج اوج رمان میبود و اگر میخواستید قصه واقعی تر به نظر برسه باید خیلی موزیانه چندین عبارت و کارهای اهنگ سازی رو با بی دقتی عمد قرار میدادین۷-غلط املایی و خط فاصله اشتباه واقعا ازار دهنده بود وسرعت خوندن رو کم میکرد۸-مطمعن باشید این رمان شما لیاقت طراحی و فونت زیبا و قشنگ تر رو داره مثلا زمانی که به زبان نیاز میشد فونت دستنویس استفاده میکردین و ای کاش بارنگ سفید و پس زمینه مشکی انجام بدین چون واقعا این همه خوندن چشم رو اذیت میکنا راستی دوستان میووانند خودشون در برنامه پی دی اف این کار رو انجام بدن تو اسیب کمتری به چشم برسه ۹-ربط موضوعات بیش تر شه ضمن اینکه باید در بعضی جاها ببریم و یک دفعه متن سقوط کنه تا با متن های اینده ارتباط بدیم و این تکنیک خوبیه و فکر کنم شما هم به خوبی استعاده کردین ۱۰- ممنون بخاطر اتمام زیبا و احساس برانگیز با اون جمله تو پسر بد منی
.
.
هیچی دیگه تموم شد امید وارم انتقادات سازنده و خوبی باشه ضمن این که من خودم نویسنده توصیف سه بعدی ساز خوبیم و اگه ایشالا کنکور نفس بده رمانمو که شاید یه رمان متضاد با هر هیچی باشه و دیوونگی توش موج بزنه از همین سایت منتشر کنم
منتظر جلد دومیم و به امید موفقیت بیشترشما
سپاسگذار محبت دوستانS.pouya.D
تازه رمانتون رو تموم کردم واقعا رمان جذابی و غیر کلیشه ای بود. بعد از مدت ها از یه رمان ایرانی خوشم اومد.
تو کامنت ها خوندم گفتید که جلد دوم داره خواستم بپرسم که منتظر باشیم؟! یعنی هنوز هم قصد دارید بنویسید جلد دوم رو؟
عالی عالی از همه لحاظ بهترین رمان های مر جان فریدی از نظر من دختر بد پسر بدتر و کلاهداران
سلام عزیزم…من برام یه سوال پیش اومد اونم اینه که اگر یکی خودکشی کنه و خودکشی ناموفقی داشته باشه و یه تصادف داشته باشه که آسیب جزئی ببینه این یعنی زندگیش مثل فیلم هندیه؟ خخخ چ جالب!
پس همه زندگیشون مثل فیلم هندیه.امید وارم نقدای سازنده داشته باشید نه صرفا حرافی…
ممنون از همه کسایی ک با نقداشون انرژی دادن
رمان خیلی خوبی بود. خخخ فقط مث این فیلمای هندی هر بلایی سرشون میومد و نمیمردن
مرجان جون یه سوال اون دختر مو طلایی کی بود؟ من اخر نفهمیدم والا از کار تو نمیشه سر در اورد عالی می نویسی
بهترین نویسنده کشور اگه کمی روی شما سرمایه گداری بشه ما وقت بیشتری واسه کتاب خوندن میزاریم رمان هاتون عالین دقیق به چیز های اصلی زندگی اشاره کردید