قلب سرد و سیاه من اوایل این گونه نبود.
قلبم را شکستند؛ خرده هایش را به همراه زباله ها دفن کردند.
آن وقت ها سر خوش بودم.
با پاهای برهنه در دشت می دویدم و به ضربان قلبم که همچون قلب گنجشکی در دام افتاده می تپید گوش می سپردم.
به پا برهنه راه رفتن عادت داشتم؛ بی شیله پیله بودم و ریگی در کفشم نبود.
پا برهنه دل سپردم.بی ریا قلبم را به دستش دادم.
ساده زیر تیغ جراحی رفتم.
درمان شدم ،ولی درد بی درمانم درمان نشد؛ هنوز عاشق بودم.
هزاران بار قلبم را شکست ولی من همچنان پا برهنه ام!
#فاطمه_th